<<<مطالعه بخش اول
بسم الله الرحمن الرحیم
چپهای قبل انقلاب در منازعه با سینمای شوروی!
بسیاری از افرادی که پیش از انقلاب به تفکر چپ باور داشتند و دلسپرده آن سینمای ایدئولوژیک بودند، امروز چنان زیر میز اتحاد سوسیالیستی جماهیر شوروی میزنند که دیگران فراموش کنند که آنها چه تمایلاتی داشتند. وقتی منظومه پداگوژیکی در سینمایی در تهران نمایش داده میشد چند ماه روی پرده بود. بسیاری از چپها و کمونیستهای پیش از انقلاب، چپهای ادبیاتی، هنری و سینمایی بودند، نه مانیفست مارکس را خوانده بودند نه کاپیتال، و امروز به مسلمانان میگویند که دنبال سینمای شوروی نروند چون اتحادیه جماهیر شوروی شکست خورد. اگرچه آن سینما به اندازه خود دستآورد داشت و امروز در دانشکدههای دنیا تدریس میشود. آن سینما داوژنکو، پدوفکین و آیزنشتاین دارد و البته سینمای موردنظر جمهوری اسلامی نیست.
سینمای تراز انقلاب اسلامی
سینمای تراز انقلاب اسلامی ایران، سینمایی که بتوان آنرا به عنوان مانیفست سینمای دنیای اسلام مطرح کرد، قطعاً فراتر از تعاریفی است که دیگران داشتهاند، ولی برخی آنچنان موضوع را صد و صفر میبینند که یا باید به این سینمای واخوردهی جشنواره پرستِ دوستستیز و بیگانهنواز بسنده کرد (البته منظور این نیست که تمام سینمای ایران چنین است)، یا باید آن سینمای ایدئولوژیک را اختیار کرد. ولی تعریف صحیح از سینما چنین نیست و همانطور که در فضاهای کلان فکری، تکنوکراتها هیچوقت نباید سیاستگذار باشند، در مقولات فرهنگی، هنری و رسانهای نظیر سینما نیز دوستان تکنوکرات نباید وارد این مباحث شوند و اگر وارد شدند، باید مسئولیت نظرات خود را بپذیرند. اینکه صرفاً سینما از منظر تکنوکراتی توصیف شود، به معنای نشناختن سینما و ظرفیتهای فرهنگی آن است.
سینمای استاندارد یا سینمای دینی؟
شعار سینمای استاندارد، بعد از گذشت سه دهه از وقوع انقلاب اسلامی، یک نگاه تکنوکراتی است. آیا آرمانها را بر مبنای سقف تعیین نمیکنند؟ آیا سینمای قبل از انقلاب اسلامی ایران که در سال ۱۳۵۶ ورشکست شد، یک سینمای استاندارد نبود؟ آیا پروژههای بینالمللی که با برخی از کشورها کار میشد، از نظر تکنیکی نسبت به زمان خود در حد استاندارد نبودند؟ آیا در تهران درایویَن سینما[۱] وجود نداشت؟ چه شد که شیشههای آن سینماها شکست، اصحاب خود آن سینما از آن سینما تبرّی جستند و مقدّمهی اصلاح سینما را طرح کردند؟ آیا غایت سینمای ایران بعد از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی سینمای استاندارد است؟ این گونه سوالات، تکنوکراتی نیست و باید در فضاهای فکری و فرهنگی مطرح شود. ضمن اینکه منزلت و شأن تمام تکنیسینهای سینما باید پاس داشته شود، اما نباید به حوزههای فکری از منظر تکنوکراسی ورود کرد که از این منظر حرفهایی زائد تلقی خواهد شد؛ چراکه سینما را تفریح، سرگرمی، فن و گیشه تعریف میکنند. هیچ کشور صاحب سینمایی به سینما اینگونه نگاه نمیکند. مفهومزدایی، فرهنگزدایی و معنازدایی از سینما باعث تنزل آن به یک تکنیک میشود.
پرهیز از آموزش عجولانه
در آموزش سینما سه دهه است که کار به صورت اورژانسی و عجولانه انجام میشود تا نسل جوان آمادهای به عرصه بیاید. باید پرسید که وقتی این فیلمساز به یک جشنواره در کشورهای اسلامی برود و از او سوال شود که کدام غایت از سینما مدّنظرتان است و یا فُرمتان را برای ما بیان کنید، چه تعریفی باید ارائه شود؟ آیا کتاب ترازی در این باب نوشته شده است؟ مانیفست سینمای انقلاب چیست؟ باید در این حوزه احساس مسئولیت کرد، البته این حرف به این معنا نیست که همه میتوانند در این باب طبع آزمایی کنند. تک توفیقها (اگر نامش توفیق باشد) و موفقیتهای برخی فیلمها در جشنوارههای خارجی (اگر اسمش موفقیت باشد) را برشمردن و آن را سینما معرفی کردن، آدرس غلط دادن است.
درد پراکنی یا درمان؟
این روزها برخی از سینماگران معتقدند وظیفه آنها ارائه راهحل نیست، کار خود را جراحی میدانند، شکم بیمار را باز میکنند، غده را نشان میدهند تا بگویند این غده اینجا بود؛ وظیفه خود را تنها همین میدانند. نباید نگاه به سینما اینگونه باشد که فقط مشکل گفته شود و در صدد درمان برنیایند. نگاه مصلحانه در سینما یک ضرورت است. سینما باید مصلحانه پدیدههای اجتماعی را بررسی کند و نه با نگاه چرکنما و سیاهنما. زمانی یک سیاستمدار آمریکایی، از صفت لجنپراکنان نام برد و گفت هنرمندان در آن کشور بیش از همه به این صفت نزدیک هستند. نباید سینمای ایران به این صفت نزدیک شود. باید نگاه سینما مصلحانه باشد، غایت سینما نباید این باشد که تنها ایراد بگیرد. باید تعریف دقیق غایات فرهنگی سینمای تراز انقلاب اسلامی ایران را ارائه داد، حتی اگر برخی تصور کنند که با این تعریف دچار مدلی از سینمای ایدئولوژیک میشویم که این بهواسطهی درک نادرست و محدود آنها از مانیفست است.
ادبیات، رمز توفیق سینما
برای سینمای دینی و تراز انقلاب اسلامی ایران، به مفهومی بهنام ادبیات نیاز است. کشورهای صاحب سینما در دنیا، با پیشینه ادبیاتی و زمینه اقتباسی قوی به یک سینمای مثالزدنی و تراز در دنیا نایل شدهاند. سینما به عنوان هنر هفتم، وامدار تمام هنرهای پیش از خود است. اگر آن حلقهها کامل نشود، نمیتوان از سینما انتظار داشت که به جای تمام هنرها فعالیت کند. لذا به ادبیاتی احتیاج است که در حوزه سینمای اقتباسی به شیوهی صحیح، انتظار جهان اسلام را از سینمای اسلامی برآورده کند.
مخاطب بالقوه و بالفعل
در قدم بعد نیاز به تربیت مخاطب است. مخاطب امروز سینمای ایران، با وجود قابل احترام بودن، حداقلی و بسیار اندک است که سلیقه، ذوق و ارزشهای او توسط همین سینما تعریف و تبیین شده و آثار همین سینما را میبیند و آن را تحسین میکند؛ این سینمای مردمی نیست. سینمای مردمی باید بتواند اکثریت یک جامعه را ترغیب کند که پای آن بنشینند، نه آنکه اقلیتی تربیت شود که در یک فضای گلخانهای همیشه در انواع رفراندومهای سینمایی حق را به خود دهند و با فروش یک فیلم در گیشه یا نفروختن فیلمی دیگر، اینگونه القاء شود که مردم فیلم پرفروش را میپسندند. درحالیکه جامعهی بینندگان بالقوه فیلم، در نظام جمهوری اسلامی ایران، جامعهای نیست که امروز به سینما میروند. عدهی کثیری از جامعه ایران، هنوز به سینما اعتماد ندارد؛ چراکه احساس میکند در بعضی فیلمها به اعتقاد، دین و شیوه زندگی او اهانت میشود و آن فیلم، فیلم آنها نیست. چرایی این اتفاق در یک نظام دینی را باید مدیران فرهنگی پاسخ دهند.
سینمای حداقلی یا حداکثری؟
در خیلی از فیلمهای امروز ایران همیشه حق با چند جوان خوش چهره عصبانی و معترض به همه چیز است، پس لاجرم همیشه گروهی از همین افراد حداقلی با این سینما همذاتپنداری میکنند. اگر روزی سینما پذیرفت که به اعتقادات مردم یک جامعه احترام بگذارد، شیوه زندگی آنها را معوج و کاریکاتورگونه نشان ندهد و با باورهای آنها شوخی نکند، حتماً درصد فراوانتری از مخاطب را خواهد داشت. تجربه نمایش فیلم «خانه خدا» پیش از انقلاب، کفایت میکند؛ این فیلم مستند، یکبار در سالهای پیش از انقلاب در سینمای مسموم آن دوره اکران شد و رکورددار تعداد فروش بلیت شد و ماهها روی پرده ماند و در دنیای اسلام نیز اکران شد. آن سینما به مردم توهین میکرد اما مردم بزرگوار وقتی دیدند فیلمی با باور و اعتقاد و نیّات آنها سازگار است، برای یکبار در عمرشان هم که شده به سینما رفتند. البته ادعا نمیشود که مستند خانه خدا یک فیلم تراز بود. هر زمان که سینما مخاطب خود را فراتر از مخاطبین فعلی دید، جامعه به آن اعتماد خواهد کرد. سینما میخواهد که مخاطب، همین مخاطب قلیل امروزی باشد و هر چه را تایید میکند برای آنهاست، اما مخاطب سینما میتواند فراتر از این باشد. عدهای ممکن است بگویند با وجود سینمای آمریکا و گسترش ماهوارهها، نمیتوان رقابت کرد! سینما یک ابزار جهانی است، اما اگر رقابت ممکن نبود، در کشوری مانند چین، برخلاف روال ۲۰ سال قبل، اکثر بینندگان به تماشای فیلم تولید چین نمیرفتند. سینما اگر در حدّ سینمای ملّی و در صدد احترام به مخاطب عمومی باشد، مطلوب و مطبوع آحاد آن جامعه واقع میشود و حتماً میتوان برای سینمای امّت اسلام نیز حدود و ثغوری تعریف کرد که علیرغم مزیّتهای نسبی هالیوود و سینمای جهان، این فیلمها بیننده ثابت جهانی داشته باشند. تعریف مخاطب جدید برای سینما بحث مهمّی است و اگر سینما به این مخاطب بسنده کرده و مدام تایید خود را از این مخاطب حداقلی طلب میکند، محکوم به این است که همیشه در همین نقطه بایستد و تعداد زیادی از افراد جامعه ایران را از دست خواهد داد.
اصالت گیشه یا رسانه؟
بحث حلقههای ماقبل سینما و اینکه سینما چگونه میتواند مخاطب جدید داشته باشد، از سوالهای مهم فرهنگی است. سینما باید گیشهای داشته باشد اما نباید تمام اصالتها را از طریق گیشه تعریف کند؛ یعنی علاوه بر شأن تجاری، سینما سه شأن دیگر نیز دارد که مهمترین آنها شأن رسانهای است و همین باعث شده که در همه جای دنیا میان سینما و دیگر هنرها فرق میگذارند. همهجا برای سینما ضوابط و مقرراتی قائل میشوند که فراتر از صنوف دیگر است؛ چون سینما رسانه است و این شأن رسانهای میطلبد که درباره آن، سوالهای جدی فرهنگی مطرح شود. سوال، توهین، افترا یا تحقیر نیست؛ سوال مقدمهای برای پاسخهای مبارکی است که میتواند سینما را هر بار چند گامی جلوتر ببرد.
پایان دورهی شعار «محتوی گریزی»
شعار مبتذل محتوا گریزی را باید دیگر کنار گذاشت. اینکه سینما فقط متکفّل فرم است و هر محتوایی یعنی سفارش و شعار، توسط افرادی گفته میشود که به دلیل باورمندبودن به محتواهای دیگر این شعار را اختیار کردهاند؛ این محتواگریزی، خود مدلی از محتوا است. از سینما، محتوا و معنازدایی میکنند تا دیگر کسی محتوای دینی نخواهد و مدعی شوند که اگر این سینمای محتواگریز را نخواهید، باید بهسراغ سینمای ایدئولوژیکی مانند اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بروید.
لزوم رصد سینمای ادیان ابراهیمی
باید جشنوارههای دینی دنیا را رصد کرد و فراتر از دنیای اسلام با دنیای ادیان ابراهیمی مواجه شد. آثاری از سینمای ایران در جشنوارههای بینالمللی در کنار سایر ادیان ابراهیمی حضور مییابند و رتبه کسب میکنند. همچنین در جشنوارههای فیلم فجر سالها است که رقابت سینمای بینالادیان[۲] برگزار میشود و فیلمهای دینی از خیلی از کشورها در این رقابت شرکت میکنند. داورانی از نقاط مختلف دنیا حضور پیدا میکنند که در این حوزه متخصص و صاحبنظر هستند و منظرشان، منظر سینمای دینی است و در این میان برخی از فیلمهای ایرانی برگزیده میشوند. این نکات حاکی از این است که جشنوارههای دینی در دنیا و رویکرد دینی در جشنوارههای ایران از جمله جشنواره فیلم فجر بسیار مهم است. اینکه عدهای این مدل از سینما را حاشیه، شعار، فرع و تجمّل تلقی میکنند، احتمالاً به دلیل تعریف نادرست آنها از سینمای پیش از این است.
لزوم تعریف مجدد سینمای انقلاب
تاریخ سینمای انقلاب اسلامی ایران، هنوز به درستی نوشته نشده است. کسانی روایتگر این تاریخ هستند و شبهتاریخها و شبهخاطراتی مرقوم فرمودهاند که مؤید نظرات خاص خودشان باشد، اما هنوز از منظر انقلاب اسلامی ایران و انقلاب جهانی اسلام، سینمای انقلاب اسلامی ایران بررسی نشده و تاریخ آن نوشته نشده است. باید کسانی از این منظر تاریخنگاری سینمای انقلاب اسلامی ایران را آغاز کنند.
لزوم هزینه شدن مدیران برای فرهنگ
اگر تعریفی فراتر از تعریف تکنیسینها از سینما وجود داشته باشد، یک تعریف فرهنگی، اعتقادی، دینی و جهانی متناسب با شأن دنیای اسلام است و قاعدتاً همّت مردانهای میطلبد که فراتر از بذل همت امروز است. اگر مدیران فرهنگی غایت همتشان این است که صرفاً سینماگران از آنها راضی باشند و بهعنوان مادرخرج، پولی را توزیع کنند و همه از آنها راضی باشند، با آن افقها فاصله بسیار خواهند داشت. اگر همّت مردانهای وجود داشته باشد و به سمت اهداف مطلوب حرکتی صورت گیرد، موافقان و مخالفینی برخواهند خواست، ولی سربلندی گام برداشتن در مسیر مصالح کلان فرهنگی یک انقلاب بزرگ و یک دین عظیم و جهانی را در پی خواهد داشت. نمیتوان مدیر بود و هزینه نداد.