بسم الله الرحمن الرحیم
متن زیر ویراستۀ سخنرانی دکتر مجید شاهحسینی در نشست سینما انقلاب، سال ۱۳۹۴ است.
دوجریان سینمایی: وفادار و بیوفا به انقلاب
مقام معظم رهبری، سینما را یکی از ارکان تمدنساز کشور میدانند که باید در این حد از سینما مطالبه داشت. همچنین ایشان امروز به تنوع و تکثر گرایشهای سیاسی چندان اعتقادی ندارند. معتقدند که جریانهای موجود در دو گروه وفادار به انقلاب و مخالف انقلاب قابل طبقهبندی است، نمیتوان درگیر جملات و طبقهبندیهای سیاسیای شد که گروهها، احزاب و جمعیتهای سیاسی خود را متصف به آن کرده، سعی میکنند خود را با آن معرفی کنند. در موقعیت فعلی نظام جمهوری اسلامی ایران، آدمهایی با دو تفاوت و دو تعریف وجود دارند؛ یا منطقاً انقلاب اسلامی ایران را قبول دارند و متعهد و ملتزم به آن هستند، یا خیر. این مقاله از این منظر به بحث سینما ورود خواهد کرد و به اولویت تعیین تکلیف با دو اصل انقلابی بودن و ضدانقلاب بودن، از منظر تخصصی و فرهنگی میپردازد.
به عبارت دیگر، در شرایط فعلی کشور میتوان دو گونه سینما داشت: سینمای وفادار و باورمند به ارزشهای انقلاب اسلامی ایران و سینمایی که چنین باوری ندارد و حتی وظیفۀ خود را ستیز با ارزشهای بنیادین انقلاب اسلامی ایران میداند. این مقاله درصدد اثبات وجود یا عدم وجود چنین مصادیقی نیست. بنابراین منظر این مقاله میتواند بررسی میزان وفاداری، تعهد و بیعت سینما با انقلاب اسلامی باشد؛ موضعی که معمولاً در جشنوارۀ فیلم فجر مغفول واقع میشود.
جشنوارۀ سیوچهارم برای آنها که از مدتها قبل آن را دنبال میکنند، و همانند نویسنده تجربۀ برگزاریاش را در سالهایی داشتهاند، مسئلۀ مهمی است. جشنواره معانی خاص خود را دارد. به دلایلی پیشفرض نگارنده، از مدتها قبل از شروع جشنواره، این بود که احتمالاً باید فیلمهایی بهتر از سال گذشته در جشنواره امسال اکران شود. این پیشفرض ازآنجا شکل گرفته بود که در مورد بعضی فیلمنامهها با نویسنده مشورت شد یا اطلاعاتی مبنی بر حضور چند فیلم، با موضوع انقلاب اسلامی ایران، دفاع مقدس و ارزشهایی که از منظر وفاداری به انقلاب و اصول انقلاب اسلامی ایران وجود دارد، دریافت میشد. با نزدیک شدن به جشنواره، قدری این پیشفرض تغییر کرد.
جشنوارۀ سیوچهارم فجر، برای مخاطبان خاص!
در جشنوارۀ سیوچهارم فیلم فجر خبری از دعوتهایی که هر سال وجود داشت، نبود. از مدل دعوت به یک مراسم، مشخص میشود که قرار است چه افرادی در جشنواره حاضر باشند و چه فیلمی ببینند یا نبینند. مطابق روش مرسوم از ادوار گذشته جشنواره، برای دعوت از بانیان و برگزارکنندگان جشنوارۀ فجر، آدابی وجود داشت که در جشنوارۀ سیوچهارم این اتفاق نیفتاد و مشخص شد که گویا گروهی قرار نیست فیلمهای جشنواره را ببینند و قضیه مخاطب جشنواره به صورت خاص تعریف میشود.
همچنین ادعا شد که تمام بلیتهای جشنواره، طی یک اتفاق عجیب، ظرف یک ساعت فروخته شده است. قاعدتاً این مسئله برای کسی که تجربه برگزاری جشنوارۀ فجر را دارد، کمی عجیب است. همچنین از دقتهایی که در انتخاب مخاطبان آثار در برج میلاد و پردیس ملت شده بود، احساس شد که قدری در زمینه مخاطب جشنواره محافظهکاریهایی صورت میگیرد و افرادی قرار است مخاطب جشنواره باشند و افرادی نباشند!
با مشاهده آثار جشنواره تدریجاً مشخص شد به چه دلایلی قرار بوده که مخاطب جشنواره خاص باشد، به ویژه در سالنهایی که بسیاری از صندلیها خالی بود و واضح بود که بلیتی برای آن فروخته نشده است. بلیتها برای افرادی ارسال شده بود و آنها نیز احتمالاً قدر بلیت رایگان را ندانسته، تشریف نیاوردند. در برخی سالنها از جمله در پردیس مردمی جشنواره، حتی فروش گیشه وجود نداشت و صندلیهای خالی تا پایان دیده میشد. ذکر این نکته از این جهت است که وقتی یک جشنواره ملی است، مخاطب آن نیز باید ملی باشد. اگر احساس شود که در این زمینه محدودیتهایی قائل شدهاند، قاعدتاً بنا به مصالحی بوده است.
سینمای انقلابی، حق طبیعی هر انقلاب
هر انقلابی آرمانی دارد که آن را در رسانههای خود متجلی میکند. حرفی که آن را با صدای بلند برای جهانیان میگوید. سینمای انقلاب منطقاً باید گزارهای در شأن پیام و ارزشهای این انقلاب داشته باشد. ممکن است با این سخن برخی صحبت از سینمای ایدئولوژیک و تجربههای ناموفق کشورهای دیگر کنند و مدعی شوند که آنها نیز با نیّت سینمای انقلابی به سینمای ایدئولوژیک رسیدند. این درحالی است که کشورهایی که امروز به سینمای انقلابی، و به گمان برخی تحلیلگران سینمای ایدئولوژیک، متهم میشوند، بخش عمدهای از تاریخ سینمای جهان را به خود اختصاص دادهاند؛ مانند آنچه در اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی شکل گرفت.
نظر برخی این است که اگر سینما بخواهد با اصول ایدئولوژیک یک انقلاب سازگاری داشته باشد، از ارزش هنری آن کاسته خواهد شد. این افراد توجه ندارند که در صورت صحت این ادعا چگونه دهۀ بیست یکی از طلاییترین دههها در تاریخ سینمای شوروی است و فیلمهای آن تا امروز در کلاسهای سینما تدریس میشود؟!
یک انقلاب این حق را دارد که از سینما توقع وجه رسانهای داشته باشد، خصوصاً اگر انقلاب دینی باشد، نه یک انقلاب ایدئولوژیک. انقلابی که حرف جهانی دارد، برای مخاطبان خود بیش و پیش از همه از آرمانها، از مسیری که تا امروز پیموده، مشکلاتی که در این مسیر با آنها برخورد کرده، و راه مواجهه با آن مشکلات سخن میگوید. اینگونه میتوان گفت چنین سینمایی میتواند تمدنساز باشد.
اگر سینمای ایران مقلد فلان کشور اروپایی شود و بین ادبیاتی از جنس رئالیسم قرن نوزدهمی فرانسه، یعنی رئالیسم بالزاک تا ناتورالیسم امیل زولا، یا میان سینمای رئالیستی فرانسه تا نئورئالیسم ایتالیا محدود و محصور شود، و تمام جولان سینمای کشور در این حیطۀ محدود اتفاق افتد، قاعدتاً دیگر نمیتواند معانی و آرمانهای بلند یک انقلاب را به همراه داشته باشد.
آیا این توقعی است که باید از سینماگران داشت و یا از مدیریت سینما؟ چه کسی متکفّل این کار است؟ اگرچه این بحث خود سخن مفصلی است، ناگفته معلوم است که هدایت کلان سینما و رهگفتهای فرهنگی آن وظیفهای است که مدیریت سینما و مدیران فرهنگی کشور عهدهدار آن هستند.
تصویر ملت مسلمان و انقلابی بر پرده سینما
چهرۀ مردم ایران به عنوان مردم کشوری مسلمان و انقلابی که امروز بهشدت مواجهۀ قدرتهای خارجی، هجمۀ تحریم، آپارتاید هستهای و انواع هجومها را از طریق نظام رسانهای غرب احساس میکنند، روی پردۀ سینما چگونه است؟ و این مردم چه تصویری از خود بر پردۀ سینما میبینند؟ منطقاً میتوان از این منظر نیز سینما را مطالعه کرد.
اگر تمام سینمای ایران یا عمدۀ آنچه دیده میشود مربوط به پاتولوژی و آسیبشناسی باشد، تنها افرادی با معضلات فراوان، دچار انواع بزهکاریهای اجتماعی، مبتلا به انواع ضعفهای اخلاقی و شخصیتی و آرمانی نمایش داده میشوند که در این صورت چهرهای از کشور نشان داده میشود که منطقاً در پیام انقلاب اسلامی ایران وجود ندارد. این تصویر حتّی اگر بخشی از جامعه ایرانی نامیده شود، صفت تعمیمپذیری سینما آن را به تمام جامعه تسرّی خواهد داد. اینکه سهم هر معضل بر پردۀ سینما چقدر است و آحاد جامعه را چگونه میتوان روی پردۀ سینما نشان داد، یک بحث تخصصی است، اما اگر برآیند این تصاویر نسبت به جامعه مثبت نباشد، جای سؤال جدی از سینمای یک کشور انقلابی وجود دارد که این چه تصویری است که از مردم خود ارائه میدهد؟!
اگر نظام ارزشی مردم یک کشور بر پردۀ سینما با نظام ارزشی موجود در کشورهای دیگر منطبق باشد، یا قاطبه آن چیزی که سینما نشان میدهد با آنچه در سایر نقاط دنیا است، نظام ارزشی یکسانی داشته باشد، آنوقت باید نسبت سینما با دو مفهوم انقلاب و ضدانقلاب را جستجو کرد.
تصویری معوج از فقر و غنا
فراوانی نمایش خانوادههای فقیر و موضوع فقر در فیلمها و نسبت دادن ویژگیهایی که نافی عزت نفس انسان فقیر است، یکی دیگر از تلاشهای سینما در نمایش معوج چهرۀ جامعه است. در غالب آثار سینمایی انسان فقیر، معتاد و از طبقات ضعیف و آسیبپذیر جامعه، نشان داده میشود؛ فردی که با کشتن تمام آرمانهایش تبدیل به انسانی فرصتطلب و ظالم میشود که ولو با استفاده از چاقو و زورگیری میخواهد حق خود را بگیرد. فراوانی بالای چنین تصاویری در آثار سینمایی چهرۀ خاصی از جامعه انقلابی ایران ارائه میکند، درحالیکه فقیر را به شیوههای دیگری نیز میتوان نشان داد. جزئیاتی همچون بررسی وجود و یا فقدان این معضلات در جامعه یا چگونگی طرح آنها، بحثهای تخصصی دیگری هستند که این مقاله محل پرداختن به آنها نیست.
آنچه به عنوان فقر و غنا در سینمای ایران نمایش داده میشود، تعریف درستی نیست. در تعریف رفاه و خانوادهای با حداقل امکانات رفاهی، طبقهای شهری که زن و مرد هر دو شاغل هستند به تصویر کشیده میشود که به ادعای فیلمساز مشکل مالی نیز دارند اما شیوۀ زندگی، سفرها، وسایل منزل، لباس و خوراک آنها شباهتی به فقرا ندارد؛ آنها متناسب با توقع و تعریفی که از زندگی دارند، فقیر محسوب میشوند. این مسئله نشان میدهد که تعریف نادرستی از فقر و غنا بر پردۀ سینما ارائه میشود.
مواضع غلط سینما در قبال سیاستهای کلان نظام اسلامی
در شرایطی که موضوع مهم جمعیت، که امروز برای کشور یک تهدید ملی است، به عنوان یک سیاست کلان در کشور مطرح است و بزرگان و مصلحین و دانشمندان کشور نیز بر این امر صحّه گذاشتهاند، سینما در چند فیلم سیاستهای کاملاً ضدجمعیتی را در پیش گرفته است. نمایش فرزند به عنوان عامل مزاحمِ پیشرفت والدین، صحبت بیپروا و هنجارشکنانه از امر خطرناک و حرامی همچون سقط جنین، نمایش روشهای سقط، قبحزدایی از آن و تمسخر رویکرد دینی به این امر، این سؤال جدی را میطلبد که چرا با وجود تبدیل مسئله کاهش جمعیت به یک تهدید استراتژیک، تعداد زیادی از فیلمهای سینمایی چنین رویکرد مغرضانهای را مطرح میکنند؟ به این موضوعات خطیر یا نباید وارد شد و یا در صورت ورود، باید حقّ آن موضوع ادا شود.[۱]
در شرایطی که یکی از سیاستهای جدی کشور، برای برونرفت از معضلات اقتصادی و تحریمهای ظالمانهای که بر کشور تحمیل شده، اقتصاد مقاومتی است، اگر این مفهوم بر پردۀ سینما مورد استهزا قرار گیرد و یا نادیده انگاشته شود و یا از آن تعبیر به خساست شود، حقّ موضوع ادا نشده، میتوان گفت که یکی از سیاستهای اصلی تعریف شده برای کشور و انقلاب اسلامی به سخره گرفته شده است. درحالیکه اقتصاد مقاومتی مدلی از روزۀ اعتقادی – سیاسی و دشواری خودخواسته و ارزشمحوری است که کشور بر خود روا میدارد تا فرزندان خود را در شرایط مناسبتری قرار دهد. دراینصورت باید سؤال کرد که چرا سینما چنین موضعی در قبال سیاستهای نظام در پیش گرفته است؟
حمله به احکام اسلامی بر پردۀ سینما
حداقلِّ انتظار از سینمای انقلاب دینیای که برای دنیا حرف و آرمان جهانی مطرح میکند این است که از اصول اولیۀ حقوق اسلامیای همچون حکم قصاص (که دارای بنیاد اعتقادی و قرآنی است) بازتابی درست بر روی پردۀ سینما نمایش داده باشد و هنگامی که در سینمای انقلاب اسلامی ایران، این حکم مورد خدشۀ جدی قرار میگیرد، باید به دنبال علت این کار بود. متأسفانه در جشنوارۀ سیوچهارم بیش از سه فیلم[۲] قصاص را مورد هجمۀ ناجوانمردانه قرار دادند. بسیاری از کشورهای دیگر نیز در نظام حقوقی خود، اصول و ارزشهایی دارند که به هیچوجه تغییری را در آن روا نمیدارند!
پیامهای گزندۀ فیلمها
اگر بر پردۀ سینما تدریجاً نوشیدن شراب در خانوادۀ ایرانی به امری رایج تبدیل شود و در تلویزیون خانهها که در اکثر قریب به اتفاق فیلمها از نوع السیدی است، خانوادۀ ایرانی برنامههای ماهواره نگاه کند، قطعاً پیام و حرفی گزنده در مورد اصل انقلاب اسلامی ایران منتقل شده است، یک پیام جهانی که در کشورهای دیگر به راحتی آن را درک میکنند. این ادعا که در خانههای ایرانی مردم سیمای جمهوری اسلامی ایران را تماشا نمیکنند، ادعای گزافی است اما روی پردۀ سینما همه ماهواره نگاه میکنند. در این فیلمها اگر رادیو روشن باشد، معمولاً اخبار برجام را میگوید. در جشنوارۀ سیوسوم نیز معمولاً صحبت از سوءاستفاده و ارقام کلان رانتخواری بود.
حمله به جایگاه خانواده
نمونۀ دیگر از این دست، تهدید دانستن پدر در خانواده است! اگر ناظر به این امر، تعریف نادرستی از خانوادۀ ایرانی مطرح شود و این پدیده روی پردۀ سینما فراوانی قابلاعتنایی پیدا کند، حتماً یک بحث بسیار جدی است. دخترِ گریزان از پدرِ عصبی مزاج و خطرناک[۳] یا ناپدریِ متجاوزی که به فرزندخواندۀ خود نظر سو دارد و نتیجه طبیعی آن پناه بردن دختر خانواده به یک دوستپسر با مرام و با معرفت است! چرا فضای خانواده را تهدید و دوستان خیابانی را فرصت نشان میدهند؟ آیا واقعیت اینگونه است؟! تهدیدها در خانه متوجه جوانان است یا در خیابان؟ چنین آثاری ماحصل کار آماری است یا بر مبنای چند مورد شنیده شده، حکم کلی صادر کردهاند؟ در این آثار سینمایی دوستیهای خیابانی و بیضابطه و ولنگار، فرصت و محل امن تلقی میشوند و اینگونه است که باید از یک محرم به یک نامحرم پناه برد! در این آثار جایگاه حریمها به هیچوجه مشخص نیست. این موارد نکاتی جدی است که باید از منظر سینمای انقلاب و ارزشهای مورد قبول انقلاب اسلامی ایران از سینما سؤال شود.
این مطالب تنها سؤالاتی هستند که لازم است از سینما پرسیده شود و هیچ حکمی در این خصوص صادر نشده است. اما روی پردۀ سینما این حکم صادر میشود؛ تعمیمپذیری امور در سینما بسیار جدی و بیرحمانه است. در یک اثر سینمایی ظاهراً فقط یک خانواده نقد میشود، ولی وقتی که از ابتدا تا انتهای فیلم، دوربین فقط در فضای یک خانواده میگردد، این خانواده نماینده تمام جامعه خواهد بود و جامعه را در قالبی نمادین نشان میدهد.