بسم الله الرحمن الرحیم

«دل شهرنشینان پرستویی در قفس است. پرستو را با گرما عهدی است که هر بهار تازه می‌شود. وطن پرستو بهار است و اگر بهار مهاجر است، از پرستو مخواه که بماند. اما وطن مألوف پرستوی دل، فراسوی گرما و سرما و شمال و جنوب، در ماوراست، در ناکجا. ناکجا دیار عدم است و شاعر نیز ناکجاآبادی است. مردمان مسافر کاروان مرگند، اما خود نمی‌دانند. مرگ کاروان‌دار سفر زندگی است. کجاوه ثابت می‌نماید، اما کاروان در سفر است. شاعر مرگ‌اندیش است و اهل حضور، و این‌همه را به مشاهده درمی‌یابد؛ نه با عقل، که با دل. شاعر پروای عقل ندارد و در عمقِ دل، محضر حقیقت را بی‌واسطه درمی‌یابد».

«حسین ممتحنی» آن حکایت‌گر حضور که زبانش، زبان دل بود و واسطه‌ی فیضان باران، بیشتر به نام «حمید سبزواری» معروف بود. در سال ۱۳۰۴، در سبزوار مشهد چشم به جهان گشوده بود و همانند اجدادش قریحه‌ی شاعری داشت و از کودکی شعر می‌سرود.

او اصول شاعری و «جامع‌المقدمات» را نزد پدر فرا گرفت. سپس از «میرزا حبیب جوینی» زبان عربی را به‌حدی کامل آموخت که هرگاه استاد وارد کلاس می‌شد به او اشاره می‌کرد تا از روی کتاب بخواند.

نوجوانی‌اش با سرکوب‌های رضاخانی در عرصه‌های مختلف از جمله فرهنگ همراه بود. برای مبارزه با ظلم حاکم بر مردم، به گروه‌های مختلف می‌پیوست تا داد محرومان بستاند، اما اندکی بعد می‌فهمید این گروه‌ها نمی‌توانند مردم را از بند ستم آزاد کنند و راهش را جدا می‌کرد.  مضمون شعرهایش در آن دوره، بیشتر به جریان‌های سال ۱۳۲۰، اشغال ایران توسط متفقین، خشک‌سالی و مشکلات معیشتی و اجتماعی مردم مربوط بود. آن‌ها را در دفتری به نام «فریادنامه» می‌نوشت و در کتاب‌فروشی به نام «خسروی» چاپ می‌کرد.

 

پس از کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ متواری و مخفی شد، ولی مدتی بعد خود را به شهربانی سبزوار معرفی کرد و چهار سال در وضعیت بلاتکلیفی و تعلیق طی کرد تا سرانجام تبرئه شد.

سبزواری شاعری عادی نبود، عاشق بود. «عاشقان عاشق بلایند. دُرّ حیات در احتجاب صدف عشق است و آن را جز در اقیانوس بلا نمی‌توان یافت؛ در ژرفای اقیانوس بلا. عاشقان غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشد، چگونه به دریا زنند؟»

او محرم راز بود؛ به همین سبب زلفش با انقلاب اسلامی گره خورد. سبزواری که سال‌ها به دنبال حقیقت می‌گشت تا بتواند داد محرومان را از ظالمان بگیرد، مجنون نفس قدسی حضرت روح‌الله شد و همراه انقلاب اسلامی.

سبزواری قبل از انقلاب اسلامی به همراه دوستانش هر هفته به صورت مخفیانه جلسه می‌گذاشت و مسائل را تحلیل می‌کرد. در این جلسات معلوم می‌شد که چه نوع شعری برای پیشبرد انقلاب اسلامی لازم است و متناسب با مسائل روز شعر می‌سرودند. پس از مدتی، فشارها بر او زیاد شد، آن‌قدر که به تهران مهاجرت کرد و چند بار نیز دست‌گیر شد. او فعالیت‌های فرهنگی خودش را در تهران دنبال کرد.

جلسات شعر سبزواری در تهران هم برگزار می‌شد. در این جلسات افرادی چون «محمود شاهرخی»، مرحوم «اوستا»، مرحوم «سپیده کاشانی»، «حسین لاهوتی»، «مشفق کاشانی» و… در این انجمن ادبی که شب‏های شنبه تشکیل می‏شد، حضور داشتند. اولین دیدار حمیدِ انقلاب با رهبر معظم انقلاب نیز در همین جلسات بود. این جلسات تا بعد از انقلاب ادامه داشت. بعد از آنکه آیت‌الله خامنه‌ای رئیس جمهور شدند، این مجلس و محفل ادبی به خانه ایشان کشیده شد، ولی به‌خاطر حجم کارها، جلسات به ماهی یک‌بار و بعد سالی یک‌بار کاهش یافت.

با وقوع انقلاب اسلامی، در ساخت سرود‌های انقلابی همراه شد. جنگ که شروع شد، مدتی در جبهه‌های دفاع مقدس حضور پیدا کرد و شعرهایی نیز در وصف دفاع مقدس سرود.

در دوران ریاست جمهوری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از ایشان خواستند تا اشعارش را چاپ کند. سبزواری دو جلد کتاب با نام «سرود درد» منتشر کرد که آیت‌الله خامنه‌ای مقدمه آن را نوشتند. او تنها شاعری است که رهبر معظم انقلاب اسلامی، مقدمه‌ای بر کتابش نوشته است.

از این استاد شعر انقلاب اسلامی، ۹ کتاب شعر به یادگار مانده است: «سرود درد»، «سرود سپیده»، «سرودی دیگر»، «کاروان سپیده»، «یاد یاران»، «گزیده ادبیات معاصر»، «حال اهل درد» و «آخرین سرود».

در میان اشعار سروده شده‌اش، شعرهای خاطره‌انگیزی هست که به سرودهای زیبای انقلاب اسلامی تبدیل شده‌اند و برای همیشه در ذهن و یاد همه ما خواهد ماند. سرود «الله اکبر، خمینی رهبر، این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد»، سرود «خمینی ای امام»، سرود «برخیزید ای شهیدان راه خدا»، سرود «این پیروزی خجسته باد این پیروزی» و سرود «آمریکا، آمریکا مرگ به نیرنگ تو» از جمله این سرودهای ماندگار هستند.

حمید سبزواری «پدر شعر انقلاب اسلامی» و یار وفادار نظام اسلامی بود. او صبح روز ۲۲ خرداد در سن ۹۱ سالگی دیده از جهان فروبست و در ماه مبارک رمضان به دیدار معبود خویش شتافت.

در پی درگذشت شاعر نامدار و هنرمند ثابت‌قدم آقای حمید سبزواری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی پیام تسلیتی صادر کردند که متن آن به این شرح است:

«بسمه تعالی. با دریغ و تأسف خبر درگذشت شاعر نامدار معاصر جناب آقای ممتحنی معروف به حمید سبزواری را دریافت کردم. این نام ماندگار و پر افتخار، یادآور تلاش ارزنده‌ی هنرمندی سخت‌کوش و شجاع  در پشتیبانی از انقلاب در عرصه‌ی شعر و ادب است. حمید سبزواری، صریح و ثابت‌قدم و موقع‌شناس، هنر والا و فاخر خود را به خدمت گرفت تا انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را از جنبه‌ی اثرگذار شعر روان و جذّاب، تغذیه و تأمین کند. سرودها و منظومه‌های بلند و غزل‌ها و قصیده‌های خوش‌ساخت و پر مضمون او، ثروت ادبیِ درخوری را تقدیم انقلاب کرد. با انقلاب زیست و برای اسلام و انقلاب سرود و وفادارانه در کنار انقلاب ماند. رحمت و رضوان خدا نصیب او باد. مصیبت درگذشت او را به خاندان گرامی و همه‌ی دوستداران بویژه همشهریان قدردان سبزواریش تسلیت عرض می‌کنم».