بسم الله الرحمن الرحیم
م
انفال ۴۴: وَإِذْ یرِیکمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیتُمْ فِی أَعْینِکمْ قَلِیلًا وَیقَلِّلُکمْ فِی أَعْینِهِمْ لِیقْضِی اللَّهُ أَمْرًا کانَ مَفْعُولًا ۗ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ
و در آن هنگام (که در میدان نبرد،) با هم روبهرو شدید، آنها را به چشم شما کم نشان میداد؛ و شما را (نیز) به چشم آنها کم مینمود؛ تا خداوند، کاری را که میبایست انجام گیرد، صورت بخشد؛ و همه کارها به خداوند باز میگردد.
ا
یک پیام از آیه:
یک اتفاق مشابه، برای دو طرف جبهۀ نبرد، به دلیل منظرها و جایگاههای متفاوت، معانی متفاوت پیدا میکند. یک طرف وقتی عدد کفار را کم میبیند، برای مبارزه امیدوارتر و هیجانیتر میشود و همه سازوبرگش را به کار میگیرد؛ اما طرف دیگر با کمدیدن عدد مؤمنین غره میشود و با خیال راحت و سازوبرگ و برانگیختگی ناقص وارد گود میشود. اساساً کم و زیاد بودن مهم نیست؛ مهم آن است که تو در کدام جبهه و در چه سطح ایمانی هستی و خدا ارادهاش متوجه چیست. کمبودن نه ذاتاً ضعفآور است و نه قدرتآور… همه به دست خداست. تا تو کجا و در چه مرتبهای ایستاده باشی و خدا چه اراده کرده باشد… نکتۀ مهم دیگر این است که همیشه تبلیغات و هیاهو برای زیاد و بزرگ جلوهدادن جبهۀ حق نافع نیست. گاهی بیسروصدا بودن و در پوشش کتمان حرکتکردن بسیار بسیار نافعتر است تا شلوغکاری و اطلاعرسانیهای بیمورد و بیفکر. نباید مؤمنین هرچه میخواهد روزی اتفاق بیفتد را در بوق و کَرنا کنند و دشمنان را نسبت به آن حساس و هوشیار. این اطلاعرسانیها عزم و هیجان دشمن را برای مقابله زیاد میکند و همۀ ساز و برگش را به میدان میآورد. برنامهریزی برای نفوذاندن افراد خود، خرابکاری در مسیر و بیاثرکردن کل کار، همه و همه پس از اطلاع رسانیهای ما اتفاق میافتد. چرا باید کار دشمن را راحت کنیم و زحمت تلاش آنها برای شناسایی برنامهها و امکاناتمان را کم؟ گاهی اگر ما را چیزی حساب نکنند بهتر است… زحمتمان کمتر است… فتأملوا…