بسم الله الرحمن الرحیم
یونس ۹۳
وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّیٰ جَاءَهُمُ الْعِلْمُ
(سپس) بنی اسرائیل را در جایگاه صدق (و راستی) منزل دادیم؛ و از روزیهای پاکیزه به آنها عطا کردیم؛ (امّا آنها به نزاع و اختلاف برخاستند!) و اختلاف نکردند، مگر بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغشان آمد!
————–
یک پیام از آیه:
بنیاسرائیل را خدا نعمتِ فراوان داد… خیلی فراوان! منزل خوب، غذای خوب، آرامش خوب و هرچه که تصورش را کنیم. اما… اما همین که عِلم آمد سراغشان عَلم اختلاف برداشتند! هرکس تفسیر خودش، تعبیر خودش و مصداق خودش را ارائه کرد… و ماجرا پیچیده شد… سرِ مسیح علیهالسلام هم همین اختلافات بود و اینها را به دشمنی با ایشان برانگیخت. افکار پوسیده و پوکِ نژادی نگذاشت مسیح علیهالسلام را اغلبشان بپذیرند… بسیاریشان به تبعیت از عالمانشان او را تکذیب کردند و با او دشمنی ورزیدند… برای پیامبر اسلام هم همینگونه شد… جمعیتی ایمان آوردند و جمعیتی نه… جمعیتی هم در صدد قتل ایشان برآمدند… تلاش زیادی هم کردند…
همه این اختلافات ریشه در اختلافات علمی و عقیدتی داشت… اصلا هیچ عناد، قتل و تروری بدون علم و عقیده امکانپذیر نیست… مسأله این است که باید ببینیم سرچشمۀ علممان کجاست؟ پای عِلم چه کسی نشستهایم؟ آموزگارمان کیست؟ زیستاش چگونه است؟ افکارش بر چه مبناست؟ آیا تسلیم محضِ حضرت رب است یا این وسطها گرایشات نژادی هم دارد؟ نکند گرایشات قبیلهای داشته باشد؟ گرایشات منفعتطلبانه چه؟ آیا اگر تورات آمد، مصادیق مورد اشارۀ تورات را به همانجا که خدای موسی میخواهد، نسبت میدهد یا میچرخاند سمت آنچه خودش خواست؟ و اساساً مگر اختلاف ظاهری و نمایان جز از اختلاف علمیِ عمیق و پنهان نشئت میگیرد؟ باید باور کنیم که اختلافات سیاسی میوۀ درخت اختلافات عقیدتی و علمی است. آنها به ویژگیهای پیامبر که جهل نداشتند… اصلا او را مثل فرزندان خود میشناختند؛ با جزئیات فراوانِ پیدا و پنهان… اما… اما همان گرایشات نگذاشت که ایمان بیاورند… میگفتند: «منجی باید از بین یهود باشد!» تفسیر خودشان را روی تورات گذاشته بودند… میگفتند: «همۀ نشانهها را هم که داشته باشد، اگر این چیزی که ما میگوییم را نداشته باشد پس صادق نیست!»
بهتر اگر بگوییم، اصلا عالمشدن کار سختی است… حجابِ من و ما ایجاد میکند… حجاب ذوحقی… حجاب سابقۀ کار… حجاب قدیمالاسلامی و جدیدالاسلامی… حجاب «اگر چیزی باشد حتماً جز از ناحیۀ ما نخواهد بود!» و چه سخت میشود رها کرد این حجابها را… چه دشوار میشود درید این پوستهای بر خود پوشیده را… چه جانکاه میشود گره به گره شکافت این تورهای ابلیسی بر ما بافته شده را… قصۀ علم، غُصۀ غریبی دارد… «الهی أعوذُ بِکَ مِن علمٍ لاینفع…»