بسم الله الرحمن الرحیم
ایمان واژه غریبیست که گاهی میان تلاطمها و یا روزمرگیهای زندگی گم میشود و تو همچنان توهّم داشتنش را با خودت حمل میکنی و دقیقا همانجاست که خداوند با نام ربّ خود وارد عمل میشود. همان خدایی که به تمام احوالات نهان و آشکارت احاطه دارد و تنها برای آنکه خودت از توهم بدر آیی و عیار ایمانت را بشناسی، بستر امتحان را برایت فراهم میکند و حالا این تویی که باید نشان بدهی سربلندِ میدان امتحانی یا برده توجیهات و بهانهها! و صد البته که عیار ایمان بالا نخواهد رفت مگر با گذر از “من” و چه خوش گفت سید شهیدان اهل قلم: «نومید مشو که تو را نیز عاشوراییست و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار میکشد تا تو زنجیر خاک از پای ارادهات بگشایی و از خود و دلبستگیهایش هجرت کنی و به کهف حصین لا زمان و لا مکان ولایت ملحق شوی…»
هجرت از خویش اگرچه سخت است اما برای سالک، گریزی از آن نیست هرچند که نه یک بار و دو بار بلکه شاید صدها بار لازم باشد در مسیر این هجرت شکست بخورد و آه از طعم تلخ شکست… آنچه مینویسم ماجرای ایمان است. ایمانی که کمکم در وجود پسرک شکل میگرفت و ایمانی که در وجود مادر، ناخالصیهایش زدوده میشد. و نمیدانم که نامش مقاله است یا داستان! سفرنامه است یا خاطره! بیخیالِ قالبهای دست و پاگیر! مینویسم تا بماند و خدای من آن است که به قلم قسم یاد کرده و به آنچه مینگارند…
برگرفته از سفرنامه خاکستر و فیروزه به قلم سرکار خانم ریحانه جاننثاری برگزیده مسابقه بسطِ بسیط
? یکی از راههای جذابکردن سفرنامه استفاده از گزین گفته هاست. بهرهگیری از آیات، روایات، اشعار، سخنان حکمتآمیز و… برای گستردهکردن دایرۀ فکر خود و پرورش موضوع و تاثیرگذاری بیشتر. مثلا نویسنده میتواند بارها مخاطب را با استفاده از آیات، روایات، نوحهها، اشعار، قطعههای ادبی و… از مسیر پیاهروی جدا کند.