بسم الله الرحمن الرحیم
بانوی ما فاطیما
نقدی بر فیلم روز سیزدهم
The 13th Day
در سیزدهم اکتبر ۱۹۱۷، جمعیتی حدود هفت هزار نفر از منطقه روستایی فاطیما، واقع در غرب کشور پرتغال، شاهد یک معجزهی بزرگ بودند. لوسیا دوس سانتوس بههمراه زاسینتا و فرانسیسکو مارتو، کودکانی بودند که به هنگام کار در مزرعه، با بانویی نورانی که لباس سفید بر تن و تسبیح به دست دارد، روبهرو میشوند. بانو به کودکانِ وحشتزده میگوید از بهشت آمده و از آنها میخواهد تا در سیزدهم هر ماه در همان محل دیدار کنند. زاسینتا و فرانسیسکو راز دیدار با زنی را که گمان میبرند مریم مقدس باشد، بر والدینشان فاش میکنند و خبر در منطقه میپیچد؛ دیدار کودکان و بانوی نورانی ادامه مییابد، عدهای از مردم به این معجزه ایمان میآورند و همراه کودکان به دیدار بانو میروند، اما جز تغییرات آب و هوایی غیرطبیعی چیزی مشاهده نمیکنند. هر ماه بر جمعیت افزوده میشود تا در سیزدهم اکتبر ۱۹۱۷ و در برابر دیدگان هفتهزار نفر، کودکان از بانو میخواهند معجزهای به مردم نشان دهد تا به این حقیقت ایمان بیاورند. به استناد روزنامه محلی، خورشید در آن ساعت همچون گوی درخشان و پرحرارتی با حالت دورانی به زمین نزدیک شده و دوباره به جای خود باز میگردد.
بانوی نورانی در سیزدهم اکتبر و در آخرین ظهور خود بر کودکان، از سه راز با آنان سخن میگوید: در ابتدا پس از نمایش جلوهای از دوزخ به کودکان، راه نجات بشریت را به آنان میآموزد، پایان جنگ اول جهانی را وعده میدهد و از خطر جنگ بزرگ دیگری میگوید که در صورت باقی ماندن بشریت در مسیر انحطاط رخ خواهد داد. در ادامه راز دوم را، که خبر فروپاشی نظام ضددین شوروی است، بیان میکند و میگوید زاستینا و فرانسیسکو در کودکی از دنیا میروند؛ لوسیا تا سال ۲۰۰۵ در جامهی یک راهبه روزگار میگذراند. راز سوم نیز به درخواست لوسیا در پاکتی مهروموم شده، در واتیکان نگهداری میشود تا در سال ۱۹۶۰ فاش شود، اما تا سال ۲۰۰۰ مخفی نگاه داشته شده و در نهایت اعلام میشود که آن راز، ترور پاپ ژان پل دوم در سال ۱۹۸۱ را پیشبینی کرده است.
واقعهی فاطیما تاکنون در یک فیلم تلویزیونی [۱] ، دو مستند [۲] و سه فیلم سینمایی مورد اقتباس قرار گرفته است. فیلم بانوی ما فاطیما، محصول سال ۱۹۵۱از سینمای اسپانیا [۳]، فیلم معجزهی بانوی ما از فاطیما [۴] به کارگردانی جان براهام و محصول کمپانی برادران وارنر در سال ۱۹۵۲ است و شاید شاخصترین این اقتباسها باشد؛ گرچه نتوانست رضایت لوسیا دوس سانتوس، تنها بازماندهی آن معجزه را جلب کند. در نهایت، فیلم روز سیزدهم [۵] محصول سال ۲۰۰۹، آخرین اقتباسی است که از این واقعه تولید شده و در ادامه بنا داریم تا به بررسی این اثر بپردازیم.
دومینیک و یان هیگینز بهعنوان کارگردان و نویسندگان روز سیزدهم، پیش از این، تصویرگر کتاب و مجلات بودهاند و بیشک همین تجربه باعث وفور جلوههای ویژه و بهره بردن نماها از تکنیکهای گرافیکی شده است. برادران هیگینز، اولین تجربهی جدی فیلمسازیشان را با بودجهای یک میلیون دلاری تولید کردند. آنها روز سیزدهم را پاسخی به فیلم ضدمسیحی کد داوینچی [۶] معرفی میکنند. کد داوینچی رمانی به نویسندگی دن براون (۲۰۰۳) بود که اقتباس سینمایی آن در سال ۲۰۰۶ از سوی ران هاوارد تولید شد. براون در این داستان با تحریف سرگذشت حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) او را صاحب فرزندی معرفی میکند!
«زمانی که معصومیت و ایمان سه کودک، هزاران نفر را الهام میبخشد و جهان را نسبت به معجزه باورمند میسازد»
فیلم از نمای لوسیای میانسال در لباس یک راهبه آغاز میشود؛ لوسیایی که در حال نگارش خاطرات خود است. با یک فلشبک به سال ۱۹۱۷ میرویم و پس از یک مقدمه کوتاه که به معرفی سه کودک میپردازد، اولین دیدار کودکان با بانو رخ میدهد. لحن خشک لوسیای میانسال بهعنوان راوی تصاویر و همچنین مبتنی بودن روایت فیلمنامه بر خط سیر داستان اصلی باعث فقدان جذابیت روایی در این اثر شده است.
معجزهای بزرگ در مکان و زمان و در برابر دیدگان هفت هزار نفر رخ داده، اما روایت فیلمنامه براساس خاطرات لوسیا، این لحظه را بیش از حد طبیعی و معمولی جلوه میدهد. فیلمنامه بههمین صورت تا انتهای خاطرات جلو میرود و به موقعیتهای نمایشی مناسبی همچون تأثیر گرفتن زندانیان از معصومیت کودکان و یا نسبت مأموران دولتی منفعتطلب با آنها، فقط در حد یک گزارش میپردازد. پراکندگی خط سیر روایی و زاویه دید ـ که تلاش دارد لوسیا را شخصیت اصلی قرار دهد و سرگذشت او را بر اساس منطق خاطرهنویسی روایت کند ـ در موارد متعددی از خط اصلی خارج شده و به شخصیتهای فرعی در مکانهای فرعی رجوع میکند. همچنین ضعف در بهرهبرداری مناسب از برخی شخصیتهای فرعی ـ همچون کشیشی که حرف کودکان را باور نمیکند و یا خبرنگاری که ماجرا را دروغ میپندارد ـ موجب سردرگمی و کلافه شدن مخاطب میشود.
زبان تصویر در روز سیزدهم دچار ضعفهای ملموسی است. نماهای باز از پویایی مناسبی برخوردارند، اما نحوه ورود و خروج به نماهای بسته و دکوپاژ فضاهای داخلی دچار لکنت شده و چشم را آزار میدهند. این ضعف در برخی سکانسهای برجسته همچون معجزهی نهایی، بیشتر به چشم میآید. کودکان پس از بازجویی و بازداشت شدن، درحالیکه وقت کمی تا فرارسیدن ظهر روز سیزدهم و از دست رفتن فرصت دیدار با بانوی آسمانی باقی نمانده، آزاد شده و بهسوی محل قرار میروند. ورود به این صحنه همچون دفعات پیش در یک قاب ثابت که جمعیت مؤمنِ به معجزه (که در تاریخ به هفت هزار نفر میرسند و در نماهای فیلم خیلی کمتر از این رقم آنها را نمایندگی میکنند) در بکگراند قرار گرفتهاند، رخ میدهد. سه کودک از خارج از قاب با آرامش وارد شده و به انتظار بانو مینشینند. نمایی که فرصت بهرهبرداری از احساسات و واکنشهای جمعیت تشنهی ایمان الهی را بهسادگی از دست میدهد. بسیاری از ضعفهای فیلم ازجمله طراحی صحنه و لباس، با بودجه اندک برادران هیگینز قابل توجیه است اما موارد متعددی همچون ضعف فیلمنامه و دکوپاژ یقینا به کمتجربگی آنان مربوط میشود.
نقطه قوت روز سیزدهم در کنار بهره بردن از قصهای حقیقی و دینی، بیشک در نورپردازی این اثر است. تمام نماها سرشار از نور هستند. این دو فیلمساز با تکیه بر المانهای معماری گوتیک که در آن نور الهی، تاریکی درون را روشنایی میبخشد، نقاط نورانی هر نما را (که در بیشتر نماها، اکثریت فضا را شامل میشود) درخشانتر از حالت طبیعی کردهاند. این شدت نور سبب محو شدن سایهها و کاهش کنتراست معمول آثار سیاه و سفید سینمای امروز شدهاند. در اکثر نماهای داخلی، پنجرهای در قاب تصویر وجود دارد که نور از آن سرریز شده و به نبرد با تاریکی و بیایمانی شخصیتها میپردازد. تصاویر چه هنگامی که لوسیای میانسال در زمان حال خاطرات خود را مینگارد و چه در فلشبکها، سیاه و سفید است و تنها در لحظاتی که معجزهای رخ میدهد، جلوهای روشن به سیاهی این عالم افزوده شده و با پایان معجزه، مجددا همهچیز رنگ میبازد و در نهایت پس از معجزهی پایانی، لوسیای در پرتو رنگ ایمان، خاطراتش را به پایان میرساند.
***
همواره در تاریخ سینما، آثاری که بتوان عنوان سینمای دینی را به آنها اطلاق کرد، بخش محدودی از تولیدات سینمایی را به خود اختصاص دادهاند و در اکثر موارد، دینی بودن تنها در تم و یا محتوای داستان محدود میشود. بیشک آثاری چون روز سیزدهم که با دغدغهی نشر یک محتوای دینی و با بهکارگیری درست المانهایی چون نور و تصویر، به سوی تولید محتوای مدنظرشان حرکت میکنند، آثاری انگشتشمار و ارزشمند هستند. روز سیزدهم بهرهمند از حقیقتی است که ارائهدهندهی یک محتوای ارزشمند دینی است؛ در کنار غنای داستان و محتوایش، تلاش خالقان اثر در انطباق فرم سینمایی با این محتوا، اگرچه به حد غایت نیست، بسی قابل ستایش است.
داستان فاطیما داستانی عظیم است؛ معجزهای که در قرن اخیر و در قلب اروپای گرفتار مدرنیته رخ میدهد و اسناد دقیق و شاهدان عینی پرشمار، این معجزه را انکارناپذیر ساخته است. داستان فاطیما، رنگ امید و ایمان را توصیف میکند و فیلمساز با درک این عمق، نماهایی سرشار از نور و امید و ایمان را به تصویر کشیده است. گفتنی است که برخی از محققان ـ برخلاف ادعای برخی مورّخین که فاطیما را دختر یکی از فرمانروایان آندلسی که در سال ۱۱۵۸ میلادی در اسارت مسیحیان به ازدواج کنت منطقه درآمده میدانند ـ زمان اطلاق این نام عربی به آن منطقه را به بعد از این معجزه میدانند و معتقدند ارتباطی بین این بانوی نورانی و دخت نبی مکرم اسلام وجود دارد. درهرصورت این بانوی نورانی با حضور خود در روستای فاطیما، مابین دو جنگ جهانی، نور ایمان و امید را به قلب سه کودک معصوم، هفت هزار نفر شاهد و همهی ایمانآورندگان تابانید و تا امروز این شهر و جایگاه مقدس بانو فاطیما، زیارتگاه جمعیت کثیری از مؤمنین به این اعجاز و بانو فاطیما است.
[۱] Fatima (1997)-Fabrizio Costa (Portugal-Italy)
[۲] Fatima (1984)-Shelby NewHouse (USA) – Finding Fatima (2010) Dominic Higgins,Ian Higgins
[۳] La Senora de Fatima (1951) – Rafael Gil (Spain)
[۴] The Miracle of our lady of Fatima (1952) Jhon Braham
[۵] The 13th Day (2009)-Dominic Higgins,Ian Higgins
[۶] The Da Vinci Code (2006) – Ron Howard