بسم الله الرحمن الرحیم

شما مى‌‏دانید که در ظرف پنجاه و چند سال در ایران چه گذشت. مسلماً همه شما شاهد نبودید، از باب اینکه جوان هستید اغلب؛ لکن من از همان زمان، از کودتاى رضا خان تا امروز، شاهد همه مسائل بوده‌ام. رضا خان آمد و ابتدا با چاپلوسى و اظهار دیانت و سینه‌زدن و روضه بپا کردن و از این تکیه به آن تکیه رفتن در ماه محرّم، مردم را اغفال کرد. پس از آنکه مستقر شد حکومتش، شروع کرد به مخالفت با اسلام و روحانیین، به طورى که مجالس روضه ما، هیچ امکان نداشت که منعقد بشود. اگر بعضى مجالس مى‌خواست منعقد بشود، قبل از اذان صبح منعقد مى‌شد که اول اذان تمام بشود. مأمورین دور می‌گردیدند براى اینکه نگذارند مجالسى باشد. روحانیین را در هر جا که بودند یا به حبس کشید، و یا بعضى را تلف کرد، کُشت و در همان وقت آنهایى که قیام کردند بر ضد رضا شاه، روحانیون بودند؛ که یک دفعه مشهد قیام کرد و قضیه مسجد گوهرشاد پیش آمد و قتل عموم، قتل عامى که در مسجد گوهرشاد واقع شد.(۱)
افاضل باید اسلحه‌دار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آن وقت این مفاسد از آن پیدا مى‌شود و آن جنایاتى- کشتار عامى- که در مسجد گوهرشاد واقع شد و دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس کردند؛ علماى بزرگ را حبس کردند و بعضى شان [را] هم محاکمه کردند و بعضى‌شان [را] هم کشتند. اسلحه در دست بى‏ عقل بود! (۲)

۱- صحیفه امام، ج‏۹، ص:(۱۷۲ و ۱۷۳)
۲- صحیفه امام، ج‏۳، ص: (۳۰۰)