بسم الله الرحمن الرحیم

شهریار زرشناس

سال‌های زیادی از انقلاب اسلامی می‌گذرد اما علی‌رغم کارهای خوبی که در حوزه علوم انسانی انجام گرفته است، فقدان مجموعه‌ای به‌دور از نگاه روشنفکرانۀ مرعوب غرب یا مخالفت‌های سطحی‌نگرانه که به بررسی و تحلیل پایه‌های نظری عالم غرب به ‌صورت یک مجموعه بپردازد، عمیقاً حس می‌شد. دکتر شهریار زرشناس این کار را از سرسلسلۀ عالم غرب یعنی یونان و با تقسیم کلیت عالم غرب به سه دوره غرب باستان، غرب قرون ‌وسطی و غرب مدرن در مجموعۀ صدایی دیگر آغاز کرده است. رویکرد این دوره‌ها ثابت و مشخص است اما ناشران مختلفی از جمله تسنیم، معارف و… به چاپ و توزیع این آثار اقدام کرده‌اند.

در بخش ابتداییِ جلد اول از این مجموعه که به یونان تا قرن ششم قبل از میلاد اختصاص دارد، شاهد بررسی اوقات مختلفی هستیم که بشر در حیات خود با آن روبه‌رو بوده است، به‌ طوری‌ که نویسنده بیان می‌کند: «در یک بررسی کلی و نگاه کلان و فراگیر به تاریخ بشر می‌توان گفت که انسان در حیات خود بر روی زمین نوعاً و کلاً با سه تاریخ یا افق تاریخی روبه‌رو است که هریک از این تاریخ‌ها یا افق‌های تاریخی در سیر ظهور و بسط و تطوّر خود، بعضاً دارای دوره‌ها (ادوار) و دوران‌های فرعی در ذیل یک دوره (اکوار) و عوالم و عهدهایی بوده و هستند: ۱- تاریخ دینی ۲- تاریخ شرق ۳- تاریخ غرب». از اینجا به بعد شاهد توضیح هرکدام از این افق‌های تاریخی هستیم تا در نهایت به ظهور تاریخ غرب در یونان می‌رسیم.

از ویژگی‌های مهمی که نویسنده برای تاریخ دینی ذکر می‌کند، می‌توان نمونه‌هایی را به این صورت برشمرد: «تاریخ دینی بشر مبتنی بر وقت رحمانی و نسبت قرب به ساحت قدس الهی است – افق تاریخ دینی بشر افق گشادگی به حقیقت و حاکمیتِ عدل و هدایت و رحمت است. مهم‌ترین وجه تمایز تاریخ دینی با تواریخ دیگر، استوار و قائم به پذیرش ولایت الهی و تبعیت از آن است. بعد از این پذیرش است که بشر از انوار هدایت و رحمت برخوردار می‌گردد و حضور و حصولش رحمانی می‌شود و در مقام قرب قرار می‌گیرد و سکنی می‌گزیند».

نویسنده بعد از پرداختن به تاریخ دینی به سراغ تاریخ شرق و ویژگی‌های آن می‌رود. مهم‌ترین تفاوتی که میان تاریخ دینی و تاریخ شرق وجود دارد غیر توحیدی‌بودن عالم شرق و سپس در حجاب شرک و کثرت‌گرایی قرار‌گرفتن آن است. تاریخ شرق مانند تاریخ غرب هنوز به مرحله نفی کامل غیب و غیب‌اندیشی نرسیده است، در عین‌ حال عالم شرق عالم حضور، بسط غلبه اسطوره‌ها و روح شرق نوعی روح معنوی ممسوخ غیر دینی است. در این عالم تشابهات و نزدیکی‌هایی بین اسطوره‌ها و حقایق عالم دینی وجود دارد اما غبار شرک تفاوت اصلی این دو می‌شود.

شهریار زرشناس در ادامه فصل اول کتاب یعنی پیش از تولد غرب، توضیحاتِ ابتدایی خود درباره عالم غرب را این‌گونه آغاز می‌کند: «ذات غرب نیست‌انگاری است. تاریخ غرب، تاریخ نیست‌انگاری ولایت الهی و حضور و هدایت قدسی است». در این بخش میان نیست‌انگاری با معنی متداول آن یعنی به‌پوچی‌رسیدن در معنای زندگی و نیست‌انگاری با معنی دقیق کلمه یعنی زیر‌سؤال‌بردن و کنار‌زدن ولایت الهی فاصله‌گذاری می‌شود با این‌ حال از این نکته غافل نشویم که نیست‌انگاری با تعریف اول نتیجۀ کنار‌زدن ولایت الهی است. در ادامه این قسمت نویسنده، با برشمردن ویژگی‌های عالم دینی و عالم شرق، تاریخ غرب را این‌گونه توصیف می‌کند: «تاریخ غرب اما با نسیان و سپس انکار صریح و آشکار ولایت الهی آغاز می‌شود و بسط می‌یابد».

بعد از اینکه زوایای مختلف هر عالم تاریخی به‌ اختصار توضیح داده می‌شود، نویسنده در بخش‌های بعدی کتاب به سراغ بسط و تحلیل هر عالم می‌رود. در بخش اول از این توضیحات عصر امت واحده بررسی می‌شود. مراد از عصر امت واحده، بازه زمانی میان هبوط حضرت آدم(علیه‌السّلام) تا دوران پیامبری حضرت نوح(علیه‌السّلام) است و نویسنده با استناد به آیه ۱۹ سوره مبارک یونس[۱] به تفسیر این عصر می‌پردازد. با بیان ویژگی‌های این عصر و نحوه فروپاشی آن، چگونگی ظهور تاریخ شرق روشن می‌شود. نویسنده در این بخش می‌نویسد: «می‌توان گفت از دوران حضرت نوح(علیه‌السّلام) و درگیری او با قوم نافرمان و مشرکان و حاکم‌شدن نوعی مناسبات ظالمانه و استکباری در اجتماعات انسانی، تاریخ شرق آغاز می‌شود». با توجه به توضیحات نویسنده بشر زمان زیادی را ذیل تاریخ شرق زیسته است و خودِ تاریخ شرق را می‌توان به ادوار و عوالمی تقسیم کرد. تاریخ شرق تاریخِ اختلاف، تفرقه، تکثّر، شرک و انشعاب میان امت واحده است و بعد از این است که پراکندگی جغرافیایی بشر آغاز می‌شود.

بعد از توضیح هرکدام از این عوالم بحث اصلی کتاب حاضر یعنی تاریخ غرب و ظهور آن در یونان آغاز می‌شود. شهریار زرشناس در این بخش مراحل کلی و ادوار مختلف تاریخ غرب را نام می‌برد: «۱- عالم غرب باستان: غرب یونانی-رومی ۲- عالم غرب قرون وسطی: غرب مسیحی-غرب سده‌های میانه ۳- عالم غرب مدرن». هرکدام از این دوره‌ها در کتاب‌های بعدی این مجموعه مورد بررسی دقیق قرار می‌گیرد اما مسئله اصلی در اینجا بررسی شکل‌گیری و پدیدار‌شدن عالم غرب در منطقه یونان و سپس فراگیر‌شدن آن در دیگر نقاط اروپا است. نویسنده در این رابطه می‌نویسد: «غرب یک تاریخ است که در هزاره اول قبل از میلاد و به طور دقیق‌تر می‌توان گفت در حدود قرن نهم و هشتم قبل از میلاد در منطقه جزایر یونانی‌نشین آسیای صغیر و خودِ سرزمین اصلی یونان ظهور کرده است». البته کمی بعدتر می‌نویسد: «باید توجه داشت که آنچه وجه ممیزه وجود غرب است، ماهیت آن به عنوان یک عین ثابت تاریخی است و نه مختصات جغرافیایی. مفهوم غرب اولاً و اصالتاً و بالذات یک معنای تاریخی دارد. از این رو در غلتیدن به نگرش‌های جغرافیامدارانه در تقسیم‌بندی عوالم به شرق و غرب و بحث از تعامل‌ها و تقابل‌های آن‌ها یقیناً گمراه‌کننده خواهد بود».

غرب باستان در ظهور تاریخی خود دارای دو وجه اساسی است که ابتدا در یونان و سپس در روم این دو وجه ظهور می‌یابد. این دو وجه کاملاً به‌ هم‌ پیوسته بوده، مکمل و زمینه‌ساز برای یکدیگر هستند.

نویسنده در قسمت بعد جغرافیای یونان باستان را بررسی می‌کند. توضیح دربارۀ جزایر این سرزمین و بخش‌های مختلف آن از جمله بخش‌های شمال، مرکز و جنوب، این بررسی را تکامل می‌بخشد. در ادامۀ مباحث نویسنده به نکته مهمی اشاره می‌کند و آن‌ شرایط کوهستانی و مختصات جغرافیایی یونان است که عملاً به‌ صورت یک مانع بزرگ طبیعی بر سر شکل‌گیری وحدت سیاسی در یونان باستان عمل می‌کرده است و موجب آن شده است که بخش عمدۀ تاریخ یونان شاهد پدیداری یک نظام واحد فراگیر سیاسی در این سرزمین نباشد. در یونان باستان دولت‌شهرهای کوچک و جدا از هم، نقش اساسی را ایفا می‌کردند.

مطالب و فصل‌های بعدی کتاب در قالب این سه بخش و با دقیق‌تر‌شدن در تمدن یونان باستان ارائه شده است:

الف) تمدن ماقبل یونانی کِرِت[۲]      ب) هجوم آخائی‌ها و تمدن میسنی[۳]             ج) هجوم دوری‌ها[۴]

نویسنده با این توضیح درباره جزیره کِرِت ادامه مطالب خود را پی می‌گیرد: «جزیره کرت در جنوب دریای مدیترانه قرار دارد. در میان شواهدی که از حیات تاریخی در یونان باستان و مناطق اطراف آن به دست آمده است، کهن‌ترین و قدیمی‌ترین آن‌ها مربوط به جزیره کرت می‌باشد. اگرچه تمدن کرت یک تمدن یونانی نبوده است اما بی‌تردید تمدن کهن‌سال آن در زمینه‌سازی برای پدیداری تمدن یونانی نقش موثری داشته است». این تمدن که به آن تمدن مینوسی[۵] هم گفته می‌شود نوعی تمدن اسطوره‌ای در انتهای تاریخ شرق و در بازۀ زمانی ۲۴۰۰ ق.م تا ۱۴۰۰ ق.م بوده است و در یک عبارت کوتاه، می‌توان ظهور و حیات تمدن کرت را نوعی پیش‌درآمد غیر غربی بر ظهور تاریخ غرب و تمدن یونان دانست.

در قسمت دوم از تمدن یونان هجوم سه قبیله آیولی، آخائی و ایونی به طرف بخش اصلی سرزمین یونان و جزایر آسیای صغیر بررسی می‌شود. در نتیجۀ این هجوم نخستین تمدن یونانِ ماقبل غربی‌شدن، در سرزمین یونان به نام تمدن میسنی با محوریت یکی از این قبایل یعنی آخائی‌ها پدیدار می‌شود. آخائی‌ها مردمی جنگاور و خشن بودند و تمدن میسنی در مقایسه با تمدن مینوسی، به لحاظ مادی و فرهنگی در مرتبه نازل‌تری قرار داشت. از نکات شایان ‌توجه این تمدن اعتقاد آن‌ها به خدایان المپی است که این خدایان ره‌آورد آخائی‌ها بودند. بعد از هجوم آخائی‌ها و در حدود سال ۱۵۸۲ ق.م شهر آتن تأسیس می‌شود. نویسنده در بررسی سیر تطوّر تمدن میسنی، سه دوره را نام می‌برد: «۱- آغاز تمدن میسنی از ۱۷۰۰ ق.م تا ۱۴۰۰ ق.م ۲- اوج‌گیری و نضج تمدن میسنی از ۱۴۰۰ ق.م تا ۱۲۰۰ ق.م  ۳- دوران انحطاط تمدن میسنی و بروز جنگ تروا از ۱۲۰۰ ق.م تا ۱۱۰۰ ق.م».

دورۀ سوم از یونان ماقبل غربی‌شدن، هجوم دوریان‌ها به بخش اصلی خاک یونان است. این قبایل در راه خود هرچه را می‌بینند از بین می‌برند و در نهایت به تمدن میسنی و حیات آخائی‌ها پایان می‌دهند. دکتر زرشناس در این رابطه می‌نویسد: «با هجوم دوریان‌ها و نابودی تمدن میسنی، فصل جدید در تمدن یونان ظهور می‌کند و چهره دیگری از تمدن یونان ماقبل غربی ظاهر می‌شود که آن را می‌توان واپسین چهرۀ تمدن یونانی ماقبل غربی دانست».

نویسنده در ادامه این مطلب اضافه می‌کند: «یونان در چهارصد ساله میان ۱۱۰۰ ق.م تا ۷۰۰ ق.م مجموعه‌ای از تطوّرات و تحولات را از سر می‌گذراند، به‌ گونه‌ای‌ که آن را در وضعی قرار می‌دهد که تاریخ غرب در آن ظاهر و حاکم می‌گردد. با ظهور و غلبه تاریخ غرب، یونان دوران ماقبل‌ غربیِ خود را سپری می‌کند و در عهد غربی قرار می‌گیرد. با ظهور غرب به عنوان یک تاریخ، ماهیت انسان و عالم یونانی و همه مناسبات و وجوه مختلف زندگی او تغییر می‌یابد و از حدود نیمه قرن هشتم ق.م (۷۷۶ ق.م) شاهد ظهور مدینۀ یونانی به عنوان نقطه آغاز و شروع تاریخ غرب هستیم. سال ۷۷۶ ق.م در یونان باستان به عنوان زمان آغاز مسابقات المپیک و مبدأ تقویم یونانی محسوب گردیده است».

بخش دوم کتاب، با نام آغاز تاریخ غرب شامل فصول پنجم و ششم کتاب است و مؤلفه‌های ماهوی و مختصات عمومی مدینه یونانی را تشریح می‌کند که از آن میان می‌توان به مهم‌ترین مؤلفه این دوران یعنی کاسموسانتریکبودن[۶] غرب یونانی-رومی و به‌ تبع آن مدینه یونانی اشاره کرد. نویسنده مؤلفه‌های دیگری را نیز برای این دوران برمی‌شمارد که از آن جمله «سکولاریستی‌بودن، مدینه‌سالاری استوار بر برده‌داری و سیطرۀ صورتی از دموکراسی بر یونان باستان» است. شهریار زرشناس در کتاب دیگری با نام دموکراسی به شرح و تفسیر این مفهوم، از عالم غرب باستان تا عالم غرب مدرن می‌پردازد.

نویسنده در تشریح کاسموسانتریسم می‌نویسد: «کاسموس را می‌توان به جهان، دنیا، عالم، کیهان ترجمه کرد. کاسموسانتریسم را می‌توان به دنیا‌مداری، جهان‌محوری، اصالت جهان در برابر اصالت‌دادن به خدا یا اصالت‌دادن به انسان ترجمه کرد. کاسموسانتریسم، اولین صورت حجاب نسیان و انکار تاریخ غرب بر ولایت الهی است. ذات و جوهر کاسموسانتریسم نحوی فراموش‌کردن ولایت الهی و حضور و هدایت قدسی و لذا نحوی از انحاء کفرانگاری و ظلم است. کاسموس در عالم یونانی بیانگر جهان و فراتر از آن یک نظام جهانی است. در تلقی یونانیان این نظام جهانی را هیچ‌یک از خدایان و آدمیان نیافریده است. کاسموس همیشه بوده و همیشه خواهد بود».

این کاسموس یک وجه ظاهری و آشکار به نام فوسیس[۷] دارد و آن را به طبیعت ترجمه کرده‌اند که با طبیعت از منظر مدرنیستیِ کلمه متفاوت است و دایره وسیع‌تری را شامل می‌شود. فوسیس یک نمود بیرونی دارد که از آن با نام لوگوس[۸] به معنای نطق فوسیس یاد می‌کنند. لوگوس به معنای قانون جهانی یا عقل جهان است که همگانی، فرمانروای بر هستی و در همه‌چیز آشکار است؛ نمونه آن را می‌توان عقل در آدمی دانست. با اینکه فوسیس وجه ظاهری و مشهود کاسموس است اما وجه بزرگی از کاسموس همچنان در خفا قرار دارد و پنهان است.

نویسنده در ادامه کتاب مطالب متعددی را بیان می‌کند که وجوه مختلف یونان را نمایان ساخته است، از آن میان می‌توان به ماهیت غیر دینی این عالم، مفهوم فضیلت در اخلاقیات یونانی، نیست‌انگاری کاسموسانتریک و سکولاریسم غرب باستان اشاره کرد. تنها با مطالعۀ دقیق کتاب می‌توان از جزئیات این مفاهیم مطلع شد.


 

[۱] وَ ما کانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّهً واحِدَهً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فیما فیهِ یَخْتَلِفُونَ (یونس: ۱۹)

و مردم در آغاز جز امّتى یگانه نبودند و همگان بر آیین توحید مى‌زیستند. سپس اختلاف کردند، گروهى بر توحید پایدار ماندند و گروهى به شرک گرایش یافتند. و اگر پیش‌تر از جانب پروردگارت سخنى نرفته بود که آدمیان تا مدّتى در زمین مستقر باشند، قطعاً میان آنان درباره آنچه بر سرش اختلاف مى‌کردند داورى مى‌شد و مشرکان به هلاکت مى‌رسیدند.

[۲] Crete

[۳] Mycenaean civilization

[۴] Dorians

[۵] Minoan

[۶] Cosmocentric

[۷] physis

[۸] Logos