بسم الله الرحمن الرحیم
م
بقره ۲۰۷:ومِنَ النّاسِ مَن یشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ واللّهُ رَءوفٌ بِالعِباد.
ل
بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی (ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
ک
ا
یک پیام از آیه:
همه کاسبند و اهل بده بستان… هر کس به شکلی و به نوعی و در مرتبهای. گاهی برخی از ترس و برای دفع خطری خرج میکنند؛ سادهتر اگر بگوییم، رشوه میدهند به جَبّاری… اگر نماز میخوانند و روزه میگیرند و جهاد میکنند، برای نسوختن در آتش قهر جبّار است! البته حتی گاهی پایینتر از آن! یعنی گاهی حتی ترسشان از احساس بیفایدگی و بیتأثیری خودشان است! احساس خودشان را اله خودشان کردهاند و میترسند از اینکه از خودشان بدشان بیاید…! خوب اینها همه انواعی است. عدۀ دیگری کسبشان کمی فرق دارد. به شوق منفعت تجارتی میدوند و میپردازند؛ بیتعارف اگر ببینیم منفعت طلباند! حریصاند، پس سرمایهای خرج میکنند برای رسیدن به سودی… تاجرانی حرفهای هستند. میدانند چه را خرجِ چه کنند تا به روزِ دِرو، خرمن خرمن برداشت کنند… حالا یا با خدا معاملۀ کلانی میکنند یا با خودشان معاملهای خرد. اما عدۀ دیگری هم هستند که تعریف بده بستانشان فرق میکند… نه خوف سوختن دارند و نه شوق درو… بهتر اگر بگویم عاشقاند! عشق با آنها کاری کرده که هر چه میدهند را فقط برای رضایت معشوق میدهند. در یک کلمه عبد هستند. دلبر به هر چه اشاره کند، چون لبخند رضایتش را میخواهند، با سر میدوند. حالا دلبر با آنها هر چه میخواهد بکند، برایشان مهم نیست… بسوزد، بنوازد… همین که راضیست خوشاند… پاک بازند… اینها نه تاجران خوبی میشوند و نه رشوهدهندگان خوبی… فقط عاشقان خوبی هستند… و مگر نه اینکه تعریف عبد کسی است که سود و زیان کاری را نمیداند و نمینگرد، فقط و فقط برای خاطر معبود و لبخند رضایتش میدود؟ حالا بماند که معشوق هم نسبت به این عشاق رئوف است…