بسم الله الرحمن الرحیم
م
آل عمران ۱۶۰: إِنْ ینْصُرْکمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکمْ ۖ وَإِنْ یخْذُلْکمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی ینْصُرُکمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ
ل
اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یاری شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یاری کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند!
ک
ا
یک پیام از آیه:
مؤمنین جنگهای متنوع و زیادی با کافرین داشتند و دارند؛ از جنگهای با نیزه و شمشیر، تا جنگهای با شاعران و شعرها… از جنگهای با توپ و تانک تا جنگهای با روزنامه و رادیو و تلویزیون… در همۀ این جنگها یک چیزی وجود داشت که مؤمنین و کافرین را میفریفت و همچنان هم میفریبد! هنوز هم که هنوز است، دل هر دو طرف به این فریبندۀ زیبا خوش است! این فریبنده، عبارت است از نفر و معونۀ زیاد. نه اینکه نباید نفر و معونه را زیاد کرد، نه… این که اصلا امر الهی بود به مؤمنین که «أَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ؛ تا میتوانید همه چیزتان را آماده کنید.» اما در این بین یک اشکال ظریفی پیش میآمد. خداوند فرموده بود تا میتوانید ادوات جمع کنید تا دشمنان خدا را، که ظاهربین هستند و اسیر همین عدد و رقمها، بترسانید، تا مزاحمت برایتان ایجاد نکنند… اما عدهای گمان کردند این ادوات و نفرات، خود اسباب پیروزیاند! دلشان به تعداد موشکها خوش شد! به عدد تانکها! به میزان نفر ساعت صندلیها! به تیراژ مجلدات! به دقایق سینماییها! به تعداد انیماتورها! و بدتر از همه به تعداد قلبهای پای عکسها! خلاصه که عدهای دلشان به ادوات گرم شد! غافل… غافل از اینکه اصلا نصرت به این چیزها نبود. اصلا اینها ملاکهای مشرکانۀ غیرمؤمنین بود برای ترسیدن یا ترساندن! اصلا اگر خروار خروار از این ادوات هم داشته باشی ولی خدا اراده نکرده باشد، مثل پوستِ جویِ جویده شده، در بیابان طبس هزیمت خواهی شد؛ بدون هیچ دشمنِ انسانی… و اگر نفراتِ هزار هزار کمتر از دشمن داشته باشی، ولی خدا اراده کرده باشد، ۳۰۰۰ مَلَک نامدار میآیند و دشمنانتان را نابود میکنند… راستش گاهی مسببالاسباب را فراموش میکنیم… اصلا توکل و معنایش از یادمان میرود… یک امر الهی را عمل میکنیم و ادواتمان را جمع و جور میکنیم اما همان را میکنیم حجابمان و علتالعلل پیروزی را از یاد میبریم… شاید باید به نبردهایمان جور دیگری بنگریم… فتأملوا…