بسم الله الرحمن الرحیم
م
مائده ۵۳: وَیقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا أَهَؤُلَاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللَهِ جَهْدَ أَیمَانِهِمْ ۙ إِنَّهُمْ لَمَعَکمْ ۚ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خَاسِرِینَ
ل
آنها که ایمان آوردهاند میگویند: «آیا این (منافقان) همانها هستند که با نهایت تأکید سوگند یاد کردند که با شما هستند؟! (چرا کارشان به اینجا رسید؟!)» (آری،) اعمالشان نابود گشت، و زیانکار شدند.
ک
ا
یک پیام از آیه:
همیشه کسانی به آغوش دشمن میروند و آنها را دوست و ولیّ خود میگیرند که در ابتدای راه از همه آتشینتر و قسمخورتر هستند. خیلی محکم به خدا قسم میخورند که با مؤمنین هستند و در نطقِ به نفع مؤمنین و لعن دشمنان آتش تندتری دارند. چنان با شور و هیجان حرف میزنند که وقتی انحرافشان عیان میشود، مؤمنین انگشت به دهان میمانند و از خود میپرسند آیا اینها که در آغوش دشمن هستند، همان قسمخورهای اول راهند؟! اساساً شور و هیجان بیحد و حساب ویژگی دو دسته از طبلهای توخالی است؛ اول جاهلان و کم عقلان، سپس منافقان و نفوذیان. یعنی جایی که هیجان و شور، بیحسابوکتاب و غیرعادی است، مطمئن باش آنجا جای عاقلان و مؤمنین راستین نیست! اصلا راه پنهانکردن نفاق، بلند بلند حرفزدن از اعتقادات و لعن علنی دشمنان است. هیچ استدلال، برنامهریزی، تخصص و حرفی ندارند جز اینکه خیلی پر شور از اسلامِ در خطر و انقلاب بیپناه سخن میگویند! مَثل اینها مثل آن دزدی است که بلندتر از مالباخته «دزد دزد» میکند! تا مبادا کسی شک کند! تا مبادا کسی به خیال خود راه دهد که اینها منافق یا جاهل هستند و چه و چه و چه. این مدل آدمها ممکن است مختصر عملی هم از روزگاری داشته باشند، ولی همین تمایلشان به دشمنان و دوستی با آنها همۀ آن اعمال را باطل میکند… یعنی دیگر نباید به آن اعمال هم استناد کرد… اعمالشان با این کارشان حبط شده است… خسرانزده شدهاند… اصل سرمایۀ عمرشان را بر باد دادهاند و چه رقت انگیز است حال خاسرین… حال سرمایه باختهها… حال صاحبان یخهای آب شده…