بسم الله الرحمن الرحیم
م
طه ۷۰ و ۷۱: فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ / قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکمْ ۖ إِنَّهُ لَکبِیرُکمُ الَّذِی عَلَّمَکمُ السِّحْرَ…
ل
ساحران همگی به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم!» (فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است!…»
ک
ا
یک پیام از آیه:
فرق است بین عالم واقعی و کسی که فقط شبه علمی دارد و خود را به شکل عالمان آراسته است! فرق است بین کسی که علمی را دقیقاً میشناسد و به ابعاد و ظرائفش مُشرف است و کسی که فقط خبری شنیده است و ادای عالمان آن عرصه را در میآورد… یادت باشد اگر در هر عرصهای عالم واقعی بودی، میزان چانهبرداریات و حقپذیریات بالا میرود، تشخیص سره از ناسرهات زیاد میشود. اصلا جنسشناس میشوی… میفهمی این چیزی که طرف مقابلت عرضه میکند از چه جنسی است. علم است یا ادای علم در میآورد… دانی است یا عالی است… اما وقتی عالم نباشی، حقپذیریات که کم میشود هیچ، تهمتزن هم میشوی! هرچه میگویند این طرف حق میگوید، نه تنها نمیپذیری بلکه تهمت هم میزنی! یکبار میگویی اصلا شما عالم نیستید! یکبار میگویی اصلا شما خوب نیستید! بار دیگر هم اتهام تبانی می زنی! میگویی شاید شما با هم قرار پنهانی دارید تا مرا خراب کنید! بعد هم شروع میکنی به کارهای احمقانه و جاهلانه! حتی میروی تا مرز تهدید! تا مرز قتل! چرا؟ چون علم نداشتی به آنچه میگفتند… فقط شبهِعلمی داشتی و خیال میکردی که عالمی… خدا نکند در این حالت قدرتی یا رسانهای هم داشته باشی که اگر داشته باشی فقط بر جنایات خود و بر جاهلیت اطرافیانت خواهی افزود… به جای اینکه در برابر حرف حق کوتاه بیایی و سپر بیافکنی، شروع میکنی در چاه جهل مرکب خود فرورفتن… و خدا میداند که در پایان این مسیرِ کور، چه روزی در دریای حماقتت غرق و با جنازهات عبرت دیگران میشوی…