بسم الله الرحمن الرحیم
م
ص ۴۱-۴۲: وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ / ارْكُضْ بِرِجْلِكَ ۖ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ
ل
و به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است. / (به او گفتیم:) پای خود را بر زمین بکوب! این چشمه آبی خنک برای شستشو و نوشیدن است!
ک
ا
یک پیام از آیه:
وقتی عبدِ عبد شدی، طوری که خودِ صاحب، تو را عبد خطاب کرد، دقیقاً همان زمان آنقدر چلانده شدهای که گریهات درآمده است. و شاید از هزارتوی وجود خستهات و از مسیرِ نایِ خونآلودت ناله سر دادهباشی که:
خدایا خیلی سختم شده است! همۀ اموالم را از دست دادهام. فرزندانم را هم یکی پس از دیگری، نیرو و توان و سلامتم را هم، جایگاه اجتماعیام را هم. حالا هم که اتهامات ناموسی. بر همۀ آنها صبر میکنم و رضایم ولی این مورد آخر صبر را برایم خیلی سخت کرده است.
راستش را بخواهی در این مرحله حتی نفسکشیدن هم برایت سخت است. تکانههای عجیب و غریب زیادی میبینی. بالاخره عبودیت و مراتب بالای آن را به راحتی ارزانی هر کسی نمیکنند. برای رشدهای عظیم، آزمونهای ساده برگزار نمیکنند. در نزدیکیهای قلّه، هم اکسیژن و آذوقه کمتر است و هم طی طریق سختتر. هم دقت بیشتری میطلبد و هم کاربلدیِ بیشتر. اگر لحظهای حواست پرت شود چنان سقوط میکنی که برخواستنات محال میشود. باید از میان این عُسرهای عجیب و غریب مراتب را یکی یکی و با وقار طی کنی. چرا که یار میل تو کرده و نگاه به تو دوخته. که: اگر با من نبودش هیچ میلی / چرا ظرف مرا بشکست لیلی
اما این را بدان، اگر صبرت را ایوبی کردی و به همۀ مصائب، رِضیًلوجهالله، صبر جمیل داشتی و جز با خدایت در میان نگذاشتی، ان مع العسر یسری. چنان اعجازی برایت رقم میزند که انگشتبهدهان خواهی ماند. هم عبد میشوی و هم تمام آنچه دادی را صاحب به تو باز میگرداند. مال و اموال و اولاد و همۀ آن حشمتی که داشتی را… فاصبر…