بسم الله الرحمن الرحیم
م
الکهف ۲۳-۲۴: وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً / إِلّا أَنْ یَشاءَ اللّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ وَ…
ل
و هرگز در مورد کارى نگو: «من فردا آن را انجام مى دهم»./ مگر این که خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردى، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور؛ و…
ل
ک
ا
یک پیام از آیه:
گاهی چنان محکم میگوییم که فلان کار را خواهیم کرد که انگار ما فعلی از خود میتوانیم داشته باشیم! محکم و بدون شک میگوییم که چنین و چنان میکنیم. بر اساس همین حال خراب هم تصمیم میگیریم، عزم میکنیم، قول میدهیم، تفاخر میکنیم، کبر میورزیم، زندگی میکنیم و هزار مشکل دیگر برای خود و دیگران پیش میآوریم. همۀ این مشکلاتمان هم فقط و فقط به خاطر خودفاعلپنداری است. خدا هم به تنبیه و توبیخ این خودفاعلپنداری، کارمان را به تعویق میاندازد. هزار پیچ و خمی را که میشد صاف و مستقیم کند، به حال خود میگذارد تا بعد از اینکه عزم و نیت کردیم فعلی رخ ندهد. اما راستش را بخواهید مالک برای فراموشیزدایی از ما، عزم و نیت ما را به فعلیت نمیرساند! و ما میمانیم و آبروی رفته و خواری و تنبه در نزد فاعل! اصلا خدا نیت فراموشکارانی که دوستشان دارد را به فعل نمیرساند تا یاد مالک و رابطۀ عمیق و عجیب عبد و رب بیفتند؛ تا بفهمند جز انباری از نیات، هیچ نیستند؛ تا مرور کنند که تا زمانی که فاعلیت رب به میدان نیاید هیچ نیت و عزمی به فعلیت نخواهد رسید. تا عادتکردن به سنت امداد الهی، گرفتار فراموشیشان نکند.
عجیب است این عالم ماده؛ آنقدر حُجُب رنگارنگ و مایههای غفلت دارد که این بدیهیات را فراموش میکنیم! یادمان میرود که اصلا فعلِ هستن جز به فضلِ لحظه به لحظۀ او صرف نمیشود. و یادمان میرود که فقط مدت محدودی نیات ما قرار است با فضلش به فعلیت برسد، و گاهی هم نرسد… خودمانیم، این عالم برای ما جز نسیان چه داشته است؟ الله اعلم…