بسم الله الرحمن الرحیم
م
الحج ۱۱: و مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالآخِرَةَ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ
ل
بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است)؛ همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا میکنند؛ اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، دگرگون میشوند (و به کفر رومیآورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است!
ل
ک
ا
یک پیام از آیه:
در میان بندگان خدا طایفهای هستند که ایمانشان به خدا خیلی از سطح حرف و حدیث عمیقتر نمیشود. میگویند به خدا و رابطۀ عمیق عبد و رب ایمان داریم، ولی همین که خدا تکانۀ کوچکی برای سنجش و رشدشان به آنها وارد کند همهچیز را فراموش میکنند و بالکل بهم میریزند. دیگر همان کلام هم از دهانشان بیرون نمیآید و بلکه خلاف آن را از عمق وجود فریاد میزنند. تا گوشۀ کسبشان سائیده شود، دیگر نه دین میشناسند و نه هدف و نه آرمانِ عبودیت را! تا چند روزی به بستر بیماری میافتند نه دیگر از ادعاهای قبلی حرفی میزنند و نه از آن اطمینانِ به وجود خدایی حکیم و دانا و مدبر. مثل برق فراموش میکنند! خدا نکند سختیها از این بزرگتر شود؛ فرزندی از دست دهد، همسر بدی نصیبش شود، تصادفی کند، طلاقی بگیرد، شغلی از دست دهد، دزدی به خانهاش بزند، دوستی بدو خیانت کند یا خطایی از مرادش سر زند. دیگر همهچیز را منکر میشود و هرچه میتواند از بدِ خالق و مخلوق خواهد گفت. اصلا دیگر نظام أحسن را نیز منکر میشود. اینکه هیچ برگی از درخت نمیافتد جز به فعلیت خدا را هم از اساس دروغ میپندارد. میرسد به مرز مخلوقمؤثرپنداری و میافتد به وادی شرک و کفر. انتقام و دوندگی و تصمیمات برای دنیا و… را هم به مجموعۀ رفتارهایش خواهد افزود.
همین بنده وقتی همهچیز به وفق مرادش بود چنان با شور و شعف و اشکِ در چشم از حکمت الهی سخن میگفت که بیا و ببین! سخنرانیها میکرد! نصایح بر زبان میراند و خدا میداند که چند نفر آن زمان به واسطۀ او ایمانشان به خدا عمیقتر و دقیقتر شد… راستش را بخواهید اینها را باید بندگان آزمونهای راحتی دانست و کافران آزمونهای سختی!
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد…