بسم الله الرحمن الرحیم
پیرامون مستند دستهای خالی
«شورش با دستهای خالی» نام یکی از مقالات متعدد میشل فوکو، فیلسوف پستمدرن فرانسوی، پیرامون انقلاب اسلامی ایران است. مقالاتی که طی دو سفر فوکو در آستانۀ انقلاب (۲۵ شهریور تا ۲ مهر و ۱۷ تا ۲۴ آبان ۱۳۵۷) برای روزنامه مشهور ایتالیایی کوریر دلا سرا نگاشته شده است. حال مستند دستهای خالی، در پی روایت این دو سفر و نظرات فوکو پیرامون انقلاب ایران است. این مستند با استفاده از تصاویر آرشیوی انقلاب و مصاحبه با همکاران فوکو ما را با تجربۀ او از سفر به ایران همراه میکند اما آنچه به جذابیت این مستند میافزاید، بازسازی صحنههای حضور فوکو در ایران و فرانسه با بازیگری شبیه به اوست.
روایت از فضای انقلابی روشنفکران فرانسوی نظیر سارتر و فوکو شروع میشود؛ زمانی که دانشجویان ایرانی حاضر در کشورهای غربی، با اعتراضات خود علیه شکنجههای رژیم پهلوی، صدای انقلاب ایران را به گوش روشنفکران آن دیار میرسانند و این اولین روبهروشدنِ فوکو با موضوع انقلاب ایران است. او که در آن زمان با سخنرانیها و کتابهای خود، در جهان کاملاً شناخته شده بود، با قبول مسئولیت یکی از ستونهای روزنامۀ کوریر دلا سرا و برای مشاهده مستقیم اعتراضات مردمی و نگارش گزارش دو بار به ایران سفر میکند. فوکو در این سفرها به میان مردم میرود و با اقشار مختلف سخن میگوید.
چیزی که بیش از همه برای فوکو خودنمایی میکند، شورش مردمی است که پس از صد سال تلاشِ حکومتها برای مدرنیزاسیون کشورشان، حالا حکومت اسلامی می خواهند. او در یکی از مقالاتش مینویسد: «من دوست ندارم که حکومت اسلامی را ایده یا حتی آرمان بنامم اما به عنوان خواست سیاسی مرا تحت تأثیر قرار داده است. مرا تحت تأثیر قرار داده است، چون کوششی است برای اینکه، برای پاسخگویی به پارهای از مسائل امروزی، برخی از ساختارهای جداییناپذیرِ اجتماعی و دینی، سیاسی شود. مرا تحت تأثیر قرار داده است چون از این جهت کوششی است برای اینکه سیاست، یک بُعد معنوی پیدا کند. برای مردمی که روی این خاک زندگی میکنند، جستوجوی چیزی که ما غربیها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت، از دست دادهایم چه معنی دارد: جستوجوی معنویت سیاسی؟»
فیلم در کنار خوانش بخشهایی از مقالات فوکو و تحلیل محتوای آنها مخاطب را با افکار و مواضع او آشنا میکند. از طرف دیگر برای نزدیکشدن به شخصیت و حالات روحی میشل فوکو، مصاحبه با یکی از دستیاران او و دو تن از روزنامهنگارانی که در آن زمان با او گفتگوی مفصلی داشتهاند، به عنوان مکمل روایی به کار برده میشود.
تنها مرور عناوین مقالات فوکو پیرامون موضوع انقلاب اسلامی ایران، حس شیفتگی او نسبت به این حادثه عظیم را بهخوبی نشان خواهد داد: «ارتش، زمانی که زمین میلرزد»، «شاه صد سال دیر آمده است»، «تهران: دین بر ضد شاه»، «ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند؟»، «شورش با دست خالی»، «آزمون مخالفان»، «شورش ایران روی نوار ضبط صوت پخش میشود» و «رهبر اسطورهای شورش ایران». حس ستایش انقلابیون و تحقیر شاه، در جایجای نظرات او به چشم میخورد؛ چیزی که مخالفت تمام رسانهها و شخصیتهای مهم غربی (حتی دوستانش) را علیه فوکو به همراه دارد؛ رسانههایی که رژیم پهلوی را جزیرۀ ثبات منطقه و حامی بزرگ غرب میدانستند و طبیعتاً هرگونه شورش علیه شاه را شورش علیه خود برمیشمردند. این مستند در انتها، با نمایش فشار این رسانهها علیه فوکو، یکی از دلایل دوری او از فضای سیاسی و قناعت به تدریس دانشگاهی پس از انقلاب ایران را همین فشارها میداند.
دستهای خالی را باید نمونهای از تلاشهای نسل جدیدی از مستندسازانِ پس از انقلاب دانست که در پی شناخت دوبارۀ انقلاب شکوهمند اسلامی ایران هستند. انقلابی که حالا به لطف پرکاریِ رسانههای غربی و غربگرای داخلی و کمکاریِ رسانههای رسمی جمهوری اسلامی، هر روز با تحریف و وارونهنمایی دیگری مواجه میشود. تلاش این گونه مستندسازان که با دستهای خالی خود، مقابل هجمههای مخالفان و بریدگان از انقلاب ایستادهاند، ستودنی است.