بسم الله الرحمن الرحیم
منشور هنرمندان حضرت امام خمینی(ره) مقصد و هدف هنر انقلاب است. و سرلوحه و نقشۀ راه هنرمند انقلابی. منشوری که البته در سالهای گذشته چندان مورد بررسی قرار نگرفته و حتی در میان فعالان فرهنگی انقلاب نیز به شدت مظلوم واقع شده است. نتیجۀ این مظلومیت هم چیزی نبوده جز تقلیل نگاه متعالی حضرت امام(ره) به تکجملۀ «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم» در حالی که این تنها یک نگاه سلبیست و حداقلی، و نه هدف و غایت هنر سینما در نگاه بنیانگذار انقلاب.
متن زیر گفتاریست از دکترمجید شاهحسینی در تبیین اهمیت این روز و این منشور، و آن چیزی که امام(ره) از هنر و هنرمندان انتظار داشت. متنی که به مناسبت سیام شهریور، سالروز صدور منشور هنرمندان حضرت امام(ره) منتشر میشود و امید است که بابی باشد برای بررسی هرچه بیشتر و کاملتر نگاه امام(ره) به هنر، به ویژه سینما:
سقف تعریف امام(ره) از سینما منشور هنرمندان است
بسم الله الرحمن الرحیم. از اولین فرمایشاتی که حضرت امام خمینی(ره) درمورد سینما و مختصات آن گفتند، در همان روز ورود به ایران و در بهشت زهرا و با این جملۀ معروف که «ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم» منعقد شد که در کمال تعجب عدهای این را تعریف حضرت امام(ره) از سینما تلقی میکنند. این یک تعریف نیست. این یک مفهوم سلبیست که ما چه چیزی را نمیخواهیم. در واقع حضرت امام(ره) مشخص کرد که سینما اگر میخواهد باشد، چه نباید باشد.
پس این جمله قطعاً منطقی داشت و وقتی از جانب انسان فرزانهای مثل امام(ره) بیان میشد، به دنبال صحبتی بود که افرادی از بدنۀ همین سینما با ایشان داشتند و بیعتی که کرده بودند. حتماً عزیزان پیشکسوت که سن و سالشان اقتضا میکند که آن دوران را به یاد بیاورند، واقفند که سینما با انقلاب بیعت کرد تا ماند. سینما نمایندگانی را در بحبوحۀ انقلاب اسلامی ایران تا پاریس خدمت امام خمینی(ره) فرستاد و سعی کرد مدلی از بیعت را عرضه کند. خب اگر سینما سعی کرد که با بیعتی که ابراز میکند با انقلاب بماند و در زمرۀ مکاسب محرمهای که پس از انقلاب تعطیل شدند قرار نگیرد، حتماً احساس میکرد که در قبال مردم بدهکار است. به اعتقاد مردم وامدار است. به اعتقاد و به دین مردم توهین کرده است و حالا اگر این مردم قرار است که انقلابی انجام دهند، پس سینما باید نسبت خود را با این انقلاب تعریف کند.
بنابراین اینطور نبود که از این جملۀ مشهور امام(ره) که «ما با سینما مخالف نیستیم، با مرکز فحشا مخالفیم» (صحیفه امام، ج۶ ، ص۱۵) تعریف ثبوتی تلقی شود. اگر سقف تعریف امام خمینی (ره) را برای سینما طلب میکنیم، قاعدتاً آن تعریف را باید در منشور هنرمندان پیدا کنید و بعد هم که مقام معظم رهبری بسیار دقیق در مورد سینمای جمهوری اسلامی ایران صحبت فرمودهاند.
اما سیام شهریور ماه سالگرد صدور منشور گرانقدر هنرمندان است که حضرت امام(ره) در ۳۰/۶/۶۷ کمی بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران بیان میدارند. ایشان در آغاز این منشور میفرماید: «خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهههای عشق، شهادت، شرف و عزت سرمایه زوالناپذیر آن گونه هنری است که باید به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب اسلامی همیشه مشام جان زیباپسندِ طالبان جمال حق را معطر کند.» (صحیفه امام، ج۱۷، ص۳۰۶ )
به عبارت بهتر، ایشان ارجاع میدهند از حادثۀ خیلی اخیر و بوستانی که ظاهراً درب آن بسته شده، ولی درب معنویاتش باز است و این که هنرمندانی که در جبهۀ جهاد و شرف جنگیدهاند. امام ارجاعی میدهند که باید قاعدتاً برای تئوریسینهای فرهنگی ما در دهۀ ۶۰ بسیار الهامآفرین میبود، اما یادم هست که فقط شهید بزرگوار آوینی در لبیک به این تعریف حضرت امام(ره) دست به کار شد و ماهنامۀ سوره را از سال ۶۸ راهاندازی کرد. ما آن سالها کاملاً منتظر بودیم که در پی این تعریف حضرت امام(ره) از جنگ که ظاهراً کاری خونین و تلخ بود، مدیران و هنرمندان به نحو درخور به دفاع مقدس بپردازند، ولی متأسفانه بسیاری از فیلمسازان منتسب به دفاع مقدس به اسم دفاع مقدس فیلم ضد جنگ ساخته و هنوز هم میسازند؛ درحالی که حضرت امام(ره) هنرمندان را رزمندگان دفاع مقدس میدانند.
دو نوع هنری که حضرت امام از آن تبری میجویند
حضرت امام(ره) در این منشور در دو جا به شهدای دفاع مقدس ارجاع میدهند و آنها را هنرمندان واقعی قلمداد میکنند که باید مورد تأسّی واقع شوند. ایشان در پایان همین پیام میفرمایند: «هنرمندان ما در جبهههای دفاع مقدس ما این گونه بودند تا به ملاء اعلی شتافتند و برای خدا، عزت و سعادت مردمشان جنگیدند و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بیدرد را رسوا کردند. خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند». (صحیفه امام، ج۲۱، ص: ۱۴۶)
جالب است که امام(ره) هم در ابتدا و هم در انتها با عرض ارادت و ارجاع به هنرمندی هنرمندان دفاع مقدس که در جبههها هنرمندانه با حضرت رب عشقبازی کردهاند، از آنان یاد میکنند. به نظر من ابتدا و انتهای هدفمندی است و در وسط این متن، ایشان از دو هنر شرقی به معنای کمونیستی و سوسیالیستی و هنر غربزدۀ غربیهای آن روز که تا امروز هم به عنوان رهگفت غالب عالم هنرباقی مانده است تبری میجویند و هر دو را هنر غارتگران، چپاولگران و زالوصفتان میدانند.
البته ایشان به هنر دیگری هم اشاره میکنند که ظاهراً هنر اسلام امریکایی است که در جانب غرب میایستد، ظاهراً پوشش اسلامی دارد، ولی جزو همان مصادیق هنر بیدردی است که در آن دو اردوگاه قرار گرفته است. خب باید پرسید آن دو اردوگاه چه صفاتی داشتند که حضرت امام(ره) منشور هنرمندان را به تبری از رهگفت فکری آنها آراسته است؟
ابداع و الهام در هنر غرب
این بحث نیاز به دو مقدمه دارد. اول انکه در غرب چه با منظر سوسیالیستی، چه با نگرۀ کاپیتالیستی، همۀ الهامات هنری بهنوعی به کوه اُلَمپ و یونان باستان ختم میشود و ۳۶ وضعیت نمایشیای که بعدها گوتزی، ژرژ پولتی و دیگران از دراماتولوژی یونان باستان بیرون کشیدند و اساس تدریس دانشکدههای هنر، تئاتر و سینمای ما شد، همه و همه بهنوعی به الهامات اجنّۀ کوه المپ و ارباب انواع که از طریق اوراکلها یا پیشگویان به هنرمندان آن عصر چیزهایی را الهام میکردند، ارجاع داشت. حتی در قانونگزاران و فلاسفۀ آن دوره هم مشاهده میکنیم عنصر الهام بسیار جدی است و کتاب زوایای تاریک حکمت شاهدی است بر این مدعا که چگونه الهام در آفرینش قانون، فلسفه و هنر در یونان باستان منشاء اثر است و صراحتاً میگویند ما ملهم از جانب خدای المپ هستیم. پس عنصر الهام در آن هنر خیلی مهم بود و این الهام ریشۀ وحیانی و رحمانی نداشت، بلکه ریشۀ شرکآلود داشت.
مقدمۀ بعد این که ابداع به معنای شرک تعریف میشد. در هنر غرب در همین امروز هم همۀ اصالتها به بدیع بودن است. شما حرفی بزن که قبل از شما هیچکس نگفته باشد، دیگر چه فرقی میکند، چقدر هنجارشکن است.
هر دو نگرۀ سوسیالیسم و کاپیتالیسم در کشور ما برای هنر مدیریت داشتند
در چنین شرایطی، این دو رگه و لِحیۀ هنری را در سالهای پیش از انقلاب در کشور ما در اوج میبینید. از یک طرف هنر چپ و سوسیالیستی داریم، یعنی هنر کمونیستها و هنر کُمینترن، کمونیسم اینترناسیونال یا بینالملل که در قالب سینما و تعلیم و تربیت مثل منظومۀ پداگوژیکی در قالب سینمای رئالیسم سیوسیالیستی، در قالب اشعار و سرودهای بینالمللیای که در هر کشور باید به زبان آن کشور برایش آواز میساختند، مثلاً آواز کالینگا، ترانۀ کاتیوشا و خود سرود معروف اینترناسیونال که در هر کشوری پیروان آئین سوسیالیسم موظف بودند به زبان آن کشور برایش آواز بسازند و چپهای اول انقلاب هم این کار را میکردند. دقیقاً روی El Peblo Unido سرود معروفی که مربوط به امریکا لاتین بود، سرودهای انقلابی، سرود کوه و سرودهای دانشجویی میساختند. این یک هنر بود و جالب است اگر آن را ریشهشناسی که میکردید، ریشههای مشرکانه باز بهنوعی به المپ میرسید.
در سوی دیگر هنر کاپیتالیستی هم بود و جالب است هنری که تحت مدیریت فرح پهلوی اداره میشد، به این برمیگشت؛ چون فرح هم جزو کمینترن خارج از کشور و بهنوعی جزو چپ اینترناسیونال بود و این که چگونه این مهرۀ پیچیده وارد کشور و همسر شاه شد و چگونه آن مدیریت فرهنگی در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان، در رادیو و تلویزیون ملی ایران و چند نهاد دیگر به عنوان هنر چپ رسماً تدریس میشد، بماند.
یک راست پهلبدی هم داشتیم که متولی آن وزارت فرهنگ و هنر بود و سینمای کشور از آبشخور آن سیراب میشد، جشن هنر شیراز بینابین بود و بین این دو مدل نگاه دست به دست میشد. هر دو نگرۀ سوسیالیسم و کاپیتالیسم در کشور ما برای هنر مدیریت داشتند و دانشکدههای هنر بین این دو تقسیم شده بودند و عنصر الهام از هر جا که بود و بداعت به هر شیوه که بود، حتی به قیمت عریان شدن و برهنهنگاری به عنوان یک کار نو، تازه و یک کار هنری ترویج میشد.
برائت حضرت امام(ره) از هنر بی درد مسلمان نماها
حتماً یک عده مسلمانها هم بودند که در اقلیت یک نگرۀ هنری را دنبال میکردند، ولی رهگفت غالب نبود. این آن میراث پیش از انقلاب است و جالب اینجاست که حضرت امام(ره) در منشور هنرمندان از هر دو با زبان خاص عارفانۀ خودشان تبری میجویند و نیز از هنر بیدردی که بعضی از مسلماننماها داشتند و هنر رزمندگان دوران دفاع مقدس را هم در آغاز و هم در پایان منشور به عنوان غایت هنر دینی معرفی میکنند و این باید برای ما محل ورود بحث خوبی باشد که از چه چیزی تبری جسته و به چه چیزی ارجاع داده شده است؟
با این توصیفات برگردیم به بحث نخست. تعریف ثبوتی امام(ره) از هنر یعنی تئاتر، سینما، ادبیات و هر چیزی که به آن تعلق هنر میشود در منشور هنرمندان است، یعنی در تاریخ ۶۷/۶/۳۰ و نه در بدو ورودشان (۱۲ بهمن ماه ۵۷). آنجا میگویند این سینما چه نباید باشد و در اینجا میفرمایند چه باید باشد و در این چه باید باشد طبق آنچه که بیان فرمودند بحث نگاه مصلحانه، سازنده بودن و معطوف به مفهوم عشق، شهادت، شرف، عزت و مسئولیت است.
خب به این واژهها دقت کنید. از نظر ما شهادت چیست؟ مرگ عزتمندانۀ یک انسان و شهادت به توحید حضرت رب و جمال و جلال او. به این تعبیر انسان میتواند شهید باشد، ولی زنده باشد، صرفنظر از شهدای زنده که جانبازان دوران دفاع مقدس ما هستند و بر چشم ما جا دارند، هنرمند طبق این تعریف حضرت امام(ره) میتواند شهید زنده باشد. بالقوه باشد و اثر او به وحدانیت حضرت رب شهادت بدهد و ما با دیدن اثر او برای عرش، پاکی، سلامت روح، مفهوم مهدویت، آخرالزمانی که از نظر شیعه آخرالزمانی روشن، پاک و مصلحانه است و ربطی هم به فیلمهای آخرالزمانی غربی ندارد، دلتنگ شویم و با دیدن یک سینمای اخلاقمحور و هنر اخلاقمدار دل ما غنج بزند.
اگر هنرمندی موفق به آفرینش چنین اثری شد که مصادیقش هرچند زیاد نیست، ولی هست، میتوانیم بگوییم آن هنرمند شهید زنده است، چون اثر او به مدلی از رحمانیت حضرت رب شهادت میدهد که به صفت جمیل هم خود را آراسته است. برای ما مهم است که تعاریف را صرفاً سلبی یا تخریبی ندانیم و ثبوتش را هم در نظر بگیریم.
متأسفانه وقتی از هنر صحبت میکنیم سراغ تکنوکراتها میرویم و تعاریف فقط فرمالیستی است
من این را بارها عرض کردهام که بعد از ۳۰ و چند سال بیاییم و شعار سینمای استاندارد را در کشور مطرح کنیم، یعنی یک شعار تکنوکراتی بدهیم. مگر ما قبل از انقلاب یک سینمای استاندارد نداشتیم؟ اگر نرسیدهایم به چند دلیل است. یکی این که اصلاً خودمان را به متون مانیفست رهبر انقلاب نیازمند نمیدانیم. نگاه کنیم و ببینیم تعریف بنیانگذار انقلاب از هنر چه بوده است. متأسفانه وقتی از هنر صحبت میکنیم سراغ تکنوکراتها میرویم و از آنها میخواهیم لطفاً برایمان بیان کنند نظرشان در این باره چیست؟
شأن تکنوکراتها محترم است و میتوانند مطالعه کرده باشند، ولی قطعاً در این زمینه منشاء اثر نیستند. آنها باید مؤثر باشند، نه خود اثر و از این تعاریف تأثیر بپذیرند، اما تعاریف حضرت امام(ره) کیفی است و ما باید ببینیم چقدر به این کیفیت نزدیک میشویم. همان طور که شهید به شهادت حضرت رب این طور توصیف شده است که در واقع شهادت میدهد به حیات جاویدانی که آن سوی این زندگی مادی برای بشر رقم خورده است، هنر هم میتواند این گونه عرصۀ شهود باشد. هنر میتواند به عنوان یک دالان یا پنجره بابی باز کند به سمت معنویتی که از آنجا آمدهایم و دلمان برای آنجا تنگ شده است.
من تعجب میکنم وقتی میبینم همۀ تعاریف دوستان در ساحت هنر به سمت تکنیک میرود، در سینما فقط فرمالیسم را میشناسند و تعاریف فقط فرمالیستی است و هر حرف معناییای را به این دلیل که شاید آشنا نیستند، شعار تلقی میکنند، ولی هیچکدام از این دوستان تکنوکرات پاسخ نمیدهند اگر منظور از شعار حرفِ از تکرار مبتذل شده است، چرا ۳۶ وضعیت نمایشی ژرژ پولتی که در همه روایتهای نمایشی و داستانی حکم انجیل این دوستان را پیدا کرده و از فرط تکرار، دیگر به اسفلالسافلین ارزشگذاری هنری رسیده است، کلیشه نمیشود؟ چرا آن یکی مانیفست است، ولی مفهوم بلند معنوی پاکی که قرار است پیام یک اثر هنری قرار بگیرد، نام شعار به خود میگیرد.
متأسفانه تا وقتی که دوستان تکنوکرات آدرسدهندگان عرصۀ هنر انقلاب اسلامی باشند در همۀ زمینهها فرقی نمیکند، نقاشی، موسیقی، تئاتر، سینما و ادبیاتـ همین وضع را خواهیم داشت، یعنی غایات و اهداف فراموش میشوند و ما در فرم جا میمانیم و کم کم به این نتیجه میرسیم که هنر همین فرم بود و انقلاب اسلامی ایران اصلاً نیازی به هنر جدید ندارد و میتواند از همان فرم استفاده کند و هیچ به این سئوال پاسخ نمیدهد که اگر فرمالیسم حاکم در پیش از انقلاب در هنر ما غایت است و اوج آن را هم در خارج از کشور داریم و چه نیازی هست که این موارد نیمبند فرمالیسم داخلی را تحمل کنیم؟ بهتر است برویم از اصل و سرچشمه سیراب شویم و چرا باید با فرمالیستهای داخلی وقتمان را تلف کنیم؟
وقتی از محل بیتالمال به هنر یارانه میپردازیم، چقدر به مانیفست امامالمسلمین توجه داریم؟
عرض من این است که اول باید این را پذیرفت که انقلاب اسلامی ایران مانیفستی داشت که بر مبنای آن میتوانست به مفهوم هنر دینی، هنر رحمانی و هنر مصلحانه برسد. این مانیفست الان روبهروی ماست. مدیران عزیزی هستند که این مانیفست از یادشان رفته است و ما به یادشان میآوریم.
چون بر این جنبه که آیا این مطلب به مدیران ما تعلیم داده شده است، اشراف ندارم، لذا از اثر مدیریتیشان قضاوت میکنم. ما نمیدانیم چه اتفاقی افتاده است، ولی رد پای این تعلم را در خروجی آثار مدیران و هنرمندانمان نمیبینیم و چرا این گونه است؟ این پیام کجا مانده است؟ ما میبینیم بعد از منشور بلند هنرمندان که توسط حضرت امام(ره) در تاریخی که قید شد، بیان میشود، مقام معظم رهبری در مجموعه سخنرانیهایی که امروز موجود است، تحت عنوان کتاب گرانقدر دغدغههای فرهنگی همۀ این مطالب را شرح و بسط میدهند و بسیاری از مسائل روز را دقیق و ریزبینانه به آن میافزایند. یعنی الان این فقط یک صفحه مطلب نیست. مثل کتابی که بزرگان دیگر بر آن حاشیه میزدند و شرح مینوشتند، شرح کشّافی تحت عنوان دغدغههای فرهنگی دارد. ما میبینیم بزرگان و رهبران جامعه این راه را پیمودند و مطالب آماده است. آنجا که باید استفاده میشد، نشده و این سئوال جدی است که چرا؟ چرا واقعاً خودمان را تطبیق نمیدهیم؟
یادم هست جناب شهریار بحرانی قرار بود فیلمی بسازند و قاعدتاً باید هزینهای به این فیلم تخصیص داده میشد. بسیار جالب بود که آن تیم رفتند و تا از بزرگان و سیاستگذارانی که حکم این مانیفست را برای ما داشتند، امضا نگرفتند، این کار کلید نخورد. یعنی چرا خودمان را به محتوانگاران و کسانی که در واقع شأنیت این را دارند که دیدهبانی و رصد کنند و در واقع این مانیفست را تعریف میکنند، عرضه نمیداریم تا همه چیز به ذوق و سلیقۀ منِ هنرمند واگذار نشود؟
میخواهم این را عرض کنم در هیچ کشوری از کشورهای دنیا، هنر این طور وابسته به بیتالمال نیست. آتلیهها و گالریهای خارج از کشور را ببینید. اسپانسرها هستند، هنرمندان هم هستند، ثروتمندانی هم که در حراجیها آثار را به طرز وحشتناک بالا میخرند هستند، ولی در هیچ جا دولت به این شکل از بیتالمال یارانه هنری نمیدهد. عرض بنده این است که وقتی از محل بیتالمال مسلمین به هنر یارانه میپردازیم، چقدر به مانیفست امامالمسلمین توجه داریم؟ چرا به دستورالعمل ایشان عمل نمیکنیم؟ قاعدتاً باید این باشد و شأن این خرج این است.
فکر میکنم همگی اعم از مدیران، هنرمندان و افکار عمومی باید به تعریف برگردیم. ما این انقلاب را کردیم تا این مفاهیم از طریق هنر ما جهانی شود. تا وقتی تکرار هنر جهان را در سه مرتبۀ تکنیکی پایینتر به جشنوارههای آنها میفرستیم، بعد فخر میفروشیم که جشنوارههای آنها لقمه نانی یا استخوانی به تقدیر پیش روی مصادیق هنر تکراری و غربزده ما میاندازند، نمیتوانیم از مفهومی به نام هنر انقلاب اسلامی ایران صحبت کنیم.