بسم الله الرحمن الرحیم
المجادله ۷
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یکونُ مِن نَّجْوَیٰ ثَلَاثَهٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَیٰ مِن ذَٰلِک وَلَا أَکثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَینَ مَا کانُوا ثُمَّ ینَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا یوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ
آیا ندانستهای که خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است، میداند؟ هیچ گفتگوی محرمانهای میان سه نفر نیست مگر اینکه او چهارمی آنان است، و نه میان پنج نفر مگر اینکه او ششمی آنان است، و نه کمتر از آن و نه بیشتر مگر اینکه هر کجا باشند او با آنان است، سپس روز قیامت آنان را به اعمالی که انجام دادهاند آگاه میکند؛ زیرا خدا به همه چیز داناست.
————–
یک پیام از آیه: وقتی بحثمان میشد، درگیر میشدیم، حرفمان میشد، طوری بحث و جدل میکردیم که انگار خودمان تنها قادر مطلق صحنهایم… انگار طرفهای صحبت فقط ما هستیم و نفر روبهرویی… طوری استدلال میکردیم که گویی هدفمان فقط تسلط بر مخاطب است… از هر دری میگفتیم… هر حربهای را به کار میبردیم… گاهی افشای سِر میکردیم و گاهی غیبت… گاهی تهمت میزدیم و گاهی افترا میبستیم… گاهی آنچه نمیدانستیم را میگفتیم و حتی گاهی دروغ را چاشنی کارمان میکردیم… از مغلطههای شِبه استدلال، صدای بلند، قیافه و لحن حقبهجانب و برچسبهای عقل کور کُن هم تا میتوانستیم استفاده میکردیم…
فکر هم نکردیم که نباید این طور بحث میکردیم… میگفتیم برای جایگاه و شأنمان خوب نیست جلوی این تازهکاران کم بیاوریم!… بالاخره ما اسم و رسمی داریم و سخت است با این یال و کوپال بگوئیم تو درست میگویی و ما نه! آن هم جلوی دیگرانی که دارند ما را میبینند!… و با خود گفتیم: همان بهتر که مغلوباش کردیم… ابهّت و جایگاهمان پیش دیگران حفظ شد…
اما…
اما غافل بودیم… غافل بودیم از اینکه جمع سه نفره ما، چهار نفره بود… و جمع چهار نفره ما بیآنکه بفهمیم پنج نفره… قادر مطلق صحنه هم ما نبودیم… خدا کنار ما نشسته بود… به همهچیز گوش میداد و همه چیز را میدید… همه را شاهد بود تا در قیامت دوباره همه را به یادمان بیاورد… به رخمان بکشد… به رخمان بکشد تمام آنچه گفتیم و کردیم را…