بسم الله الرحمن الرحیم
تعریف سینما
هر مرتبهای از دانایی میتواند حجابی باشد برای مراتب بالاتر و باید از خداوند طلب کرد که این مختصر دانایی ایجاد حجاب نکند. موضوع مدیریت فرهنگی و اهمیت آن میطلبد که در آغاز تعریفی از وجوه مختلف سینما ارائه شود. اگر سینما مسامحتاً «وَهمِ مُخَیَّلِ مصَّوَرِ متحرِّکِ مصوَّتِ تکنولوژیک» معرفی و بر مبنای این نگاه، به ابعاد چهارگانه آن که شامل هنر، صنعت، فنآوری و رسانه است، اعتراف شود، قاعدتاً یک قدر مشترک و مقدمه اولیه حاصل میشود و مباحث این مقاله بر مبنای این تعریف و مقدمه مشترک معنا پیدا خواهد کرد.
نسبت سینما و انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی ایران رخدادی است که ورود به بحث بر پایه اعتقاد به آن و مبانی فرهنگی آن، ممکن خواهد بود. در ادامه باید دید که ارتباط سینما با انقلاب اسلامی ایران، چگونه است و نهایتاً مدیران فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران در رسانهای مانند سینما، باید چگونه رفتار کنند و چگونه رفتار کردهاند. این مقدمهی منطقی و طبیعی بحث خواهد بود.
ورشکستهی مطلق
سینما به دلیل پیشینهای که قبل از انقلاب اسلامی در ایران داشته است بعضاً سینماگران را دچار حس نوستالژیک میکند، که در واقع ابراز این احساسات هم بیشتر در فضای خصوصی این هنرمندان اتفاق میافتد، اما مهم این است که آن سینما را سینمای جدی نمیدانند و به آن نمره قبولی نمیدهند. در تمام کتب تاریخ سینمای ایران، با رجوع به وقایع یک سال پیش از وقوع انقلاب اسلامی، یعنی سال ۱۳۵۶، یک جمله مشترک دیده میشود: ورشکستگی مطلق سینمای ایران. این سینما که در دوره پهلوی اول نیمهجان فعالیت خود را آغاز کرد، در دوره بعد بالید و به تولید اثر پرداخت و بعضاً با طرفهای بینالمللی در قالب آثار مشترک همکاری کرد. اما چرا و چگونه چنین فرجامی پیدا کرد که در سال ۱۳۵۶ از آن بهعنوان یک سینمای ورشکسته مطلق یاد میکنند؟ کمتر کسی به این سوال پاسخ درستی داده است. اگر این سینما، سینمای ملی و مورد وقوف و باور ملت ایران بود، اگر تمام ملت، آن سینما و مفهومی را که زیر سقف آن عرضه میشد قبول داشتند، قاعدتاً سینما چنین فرجامی نمییافت.
تقابل مردم با سینما
سینماگران خود معتقدند که سینما با رأی، پول، نظر، سلیقه و نفس مردم زنده است. اگر این سینما مورد قبول عموم مردم ایران بود، در روزهای پرتلاطم پیروزی انقلاب اسلامی مورد اعتراض مردم واقع نمیشد. اگر سالنهایی بودند که شیشههایشان شکسته شد و یا تغییر کاربری پیدا کردند، اگر فیلمهایی مورد اعتراض واقع شد و اگر فیلمسازان و بازیگرانی با وقوع انقلاب از ایران رفتند، منطقیترین پاسخ به این امر این است که سینما خود را در مسیر نگاه، باور و اتحاد عموم مردم ایران نمیدانست.
بیعت با انقلاب، برای ماندن
اگر سینما در بحبوحه انقلاب اسلامی نمایندگانی را تا نوفللوشاتو، خدمت امام خمینی (ره) فرستاد و سعی کرد مدلی از بیعت را عرضه بدارد و با این ابراز بیعت با انقلاب بماند و در زمره مکاسب محرمهای که بعد از انقلاب تعطیل شدند قرار نگیرد، حتماً احساس میکرد که در قبال مردم بدهکار و به اعتقاد آنها وامدار است چراکه به اعتقاد و دین مردم توهین کرده و اگر این مردم قرار است که انقلابی انجام دهند، سینما باید نسبت خود را با این انقلاب تعریف کند. این قسمت از تاریخ سینمای ایران، معمولاً ناگفته باقی مانده است، اما در حقیقت سینما با انقلاب اسلامی ایران بیعت کرد تا بماند. شاید این کلام برای آنها که سینما را هنر محض و از جنس تجمل، زیبایی و حدیثنفس هنرمند میدانند، توهینآمیز جلوه کند، اما سینمای پیش از انقلاب بارها و بارها به اعتقادات این مردم توهین کرده بود، بارها قشر متدین جامعه را به شکل انسانهایی فناتیک، عقبمانده، کج و معوج و کاریکاتورگون نمایش داده بود؛ سینما در قبال عموم جامعه احساس شرمساری میکرد.
برخی با تمام آمارهای امیدوارکنندهای که درباره سینمای آن دوره میدهند، هیچوقت نمیگویند که واقعاً چند درصد مردم ایران به سینما میرفتند تا فیلم ایرانی ببینند؛ سینما به دلایلی تنها با بررسی مبسوط تاریخ سینمای ایران قابل درک است. سینما میدانست راهی که پیموده بیراهه بوده است؛ به باور و شاکله شخصیتی گروه عمدهای از مردم جامعه اهانت کرده و خود را نسبت به آحاد جامعه وامدار میدانست. لذا برای ماندگاری مجبور به بیعت با انقلاب شد.
تصفیهای درون صنفی!
اینکه چه افرادی، در چه مکانی و مطابق کدام اسناد به نمایندگی نزد امام (ره) رفتند و از آنچه پیش از آن بود، اعلام برائت کردند و پذیرفتند که تزکیه سینمای بعد از انقلاب را عهدهدار شوند، مجال دیگری میطلبد. انقلاب اسلامی ایران بعد از پیروزی، این فرصت را نداشت که خود به کار سینما رسیدگی کند و مانند آنچه در انقلابهای دیگر اتفاق میافتد، کمیتههای تصفیهی انقلابی تشکیل دهد و افرادی از بیرون سینما تصفیههای خونین مککارتیوار شکل دهند. تمام آنچه، بهحق یا ناحق، سینما معتقد است بعد از انقلاب در حق او روا داشته شده از طریق بدنه سینما بود. هستههای کاری و اینکه چه کسی باید بعد از انقلاب کار کند و چه کسی کار نکند از طریق خود سینماگران که اسامیشان قابل دسترسی است، اتفاق افتاد. اگر سینماگران معتقدند کسانی آنها را حذف کردند یا افرادی با سوابقی خاص ماندند و افرادی با سوابقی دیگر رفتند، باید از خودشان گلهمند باشند؛ چراکه انقلاب هیچوقت این مجال را نداشت که چنین کمیتههایی تشکیل دهد و بررسی کند. اگر سینماگران تصوّری جز این دارند و معتقدند افرادی از جانب انقلاب اسلامی مأمور شدند و دست به چنین اقداماتی زدند، کاملا در اشتباه هستند؛ حقیقت این است که دغدغههای انقلاب اسلامی چیز دیگری بود.
سینما چگونه نباید باشد
حضرت امام خمینی (ره) بعد از ورود به ایران و در بهشتزهرا در نخستین فرمایشهای خود، در مورد سینما و مختصات آن صحبت کردند و فرمودند که ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم. عجیب آنکه افرادی این جمله را تعریف امام (ره) از سینما تلقّی میکنند، درحالیکه یک مفهوم سلبی است نه تعریف. این عبارت بیان میدارد که انقلاب چه چیزی را نمیخواهد و سینما اگر میخواهد بماند، به چه صورت نباید باشد. این جمله که از جانب انسان فرزانهای چون امام خمینی (ره) بیان شد، قطعاً منطق داشت. افرادی که از همین بدنه سینما با امام (ره) بیعت کرده و گزارشهایی ارائه داده بودند، اطلاعات را به گونهای منعکس کرده بودند که حضرت امام (ره) در پاسخ، چنین جملهای را بر زبان آوردند. مخالفت با سینمایی که فحشا در آن باشد به این معنا نبود که غیر از فحشا هر چیز دیگری میتواند باشد؛ این جمله نباید به صورت تعریف ثبوتی تعبیر شود. سقف تعریف امام خمینی (ره) برای سینما را باید در منشور هنرمندان در زمستان سال ۱۳۶۷، در مجلدات آخر صحیفهی نور و همچنین در فرمایشهای مقام معظم رهبری، که کاملاً دقیق و ممحَّض سینمای جمهوری اسلامی ایران بیان شده، پیدا کرد.
انحراف مبنایی
استناد به تعریف حضرت امام (ره) در بهشتزهرا، مدلی از تجاهلالعارف است. اینکه سینما یک مفهوم جهانی فرض شود که ذات آن با دین جمعپذیر نیست، آدرس غلط دادن است. سینما اگر میدانست که ذاتش با دین جمعناپذیر است، نباید در بدو انقلاب اسلامی پیش میآمد و چنین شروطی را نباید میپذیرفت. مسلمانان، متدیّنین و صاحبنظران در نسبت میان سینما و دین فرمایشهای گرانقدری داشتهاند. به دلیل مسائل دهه شصت، مباحث فرهنگی، فکری و فلسفی فراوانی باید مطرح و چیستی و هویت فلسفی سینما در آنها بررسی میشد؛ البته افرادی نیز به این مباحث فلسفی معترض بودند و آن را قبول نداشتند. صاحبان آن مباحث جلیلالقدر در دهه هفتاد شاگردانی را در آن مسیر تربیت و عملاً مدلی از سینما را تایید کردند و خود به شرف شهادت نائل شدند، سپس یکباره طرفدارانی در دهه هفتاد و خصوصاً امروز پیدا کردند. این طرفداران سربرآورده مدعی میشوند که فلانی گفت: «سینما با ذات دین جمعپذیر نیست، نباید توقع دیگری از سینما داشت». سینما به همین شیوه که موجود است، محترم است و نباید بیش از این از سینما طلب کرد. برخی نیز متأسفانه از حوزه ادب و انصاف خارج میشوند و به بیان دیگری میگویند که این سینما از سر انقلاب اسلامی زیاد است و نباید برای آن پیششرط تعیین کنند.
سینمای دینی، یک مفهوم جهانی
سینما بعد از وقوع انقلاب اسلامی ماند تا سینمای جمهوری اسلامی ایران باشد. جمهوری اسلامی ایران نیز مانند بسیاری از کشورهای دیگر که به مدیریت فرهنگی سینما معتقدند و سینمایی مطابق با استانداردها و باور خود طراحی و مهندسی کردهاند، چنین حقّی از سینمای خود طلب میکند. در شرایطی که مفهوم سینمای دینی در دنیا پذیرفته شده و با واژگان متفاوتی همچون رلیجن سینما، سینما انفیت، کتالیک سینما و اسپیرچوال سینما از آن یاد میشود و جشنوارههای سینمای دینی هم نظیر رلیجن تودِی برگزار میشود، افرادی در ایران به موجودیت این سینما تشکیک میکنند، قائل به چنین سینمایی نیستند و میگویند که چنین توقع و مطالبهای از سینما بلاوجه است. این افراد برای اینکه کسی به مرز چنین مطالبهای نزدیک نشود، سینما را تنها فرم معرفی میکنند که اگر به محتوا نزدیک شود تبدیل به شعار و کلیشه خواهد شد و مدعی هستند که نباید از سینما هیچ محتوایی طلب کرد، چه رسد که آن محتوا دینی باشد. این مسائل مدلی از تجاهلالعارف است.
یادآوری بیعت و علت آن
تمام کسانی که امروز معتقدند میان سینما و دین تعارض وجود دارد، حرف مصلحین دیروز و صاحبنظران امروز را به درستی درک نکردهاند؛ اگر ذات سینما با دین جمعپذیر نباشد، اساساً در جمهوری اسلامی ایران، امکان وقوع نداشت. اگر سینما خود را فقط یک صنف بداند، همانگونه که بر مطالبات صنفی نیز پایبند و مؤکّد است، باید توجه به این نکته داشته باشد که برخی صنوف بعد از انقلاب تعطیل شدند. در این زمینه باید صریح صحبت کرد، به ویژه در دورهای که حتی مدیران نمیخواهند بهای شفافیت کلام را بپردازند؛ برای اینکه در هر شرایطی میخواهند جای خود را حفظ کنند. این صراحت لهجه باید در فضاهای فرهنگی پیشه شود، چراکه سینما اگر حقی دارد، قطعاً تکلیفی نیز دارد. در دنیا، سینما در خدمت ترویج افکاری بوده و بصورت هنرمندانه آن افکار را در عالم رواج داده و شیوههای زندگی را جهانی کرده است، پس قاعدتاً در خدمت آرمانهای بلند جمهوری اسلامی ایران نیز میتواند باشد؛ اگر سینما تصور کند که چنین امری میسّر نیست باید بیعت نخستین را به یاد آن آورد.
سینمای دینی، مطالبهای جهانی از ایران
متأسفانه در فضاهای آموزشی در آغاز ناامید میشوند که این راه به جایی نمیرسد و چنین مطالبهای از این سینما نباید داشت و آنچنان این مطلب را محکم بیان میکنند که گویی حرفی بیپایه گفته شده است، غافل از اینکه ملت ایران، بعد از وقوع یک انقلاب دینی، حالا با عنوان یک امّت در جهان اسلام شناخته میشود. دنیای اسلام امروز، از ایران اسلامی مطالبه دارد. گروهی از شبهروشنفکران وطنی این حرف را نمیفهمند و سینما را تنها سرگرمی[۱] و هنر میدانند. دنیای امروز از ایران الگوی سینمای دینی میخواهد و مطالبهی جدی کشورهای مسلمان، مانیفست سینمای دینی جمهوری اسلامی ایران است. انکار اساس یک مسئله از مطالبه آن نمیکاهد. تمام این مطالبات، امروز معطوف به جمهوری اسلامی ایران است. باید جایی متکفِّل این معنا و پاسخگوی این نیاز باشد. مسئولان، سینماگران، فضاهای آکادمیک و دانشگاهی و جشنوارههایی نظیر جشنواره مردمی فیلم عمار، همه مسئول هستند.
مطالبهی فرهنگی از سینما
در عصری که دنیا رویکردی رجعتآمیز به فطرت الهی خود دارد و از جهانبینی ماتریالیستی به سمت نگاه دینی حرکت میکند، نمیتوان سینما را استثناء کرد و با این بهانه که با دین جمع نمیشود، مطالبهای از آن نداشت. نمیتوان از سینما مطالبات فرهنگی نداشت به این دلیل که بعضی از سینماگران میگویند که: «هر زمان دلسوزان فرهنگی دغدغههای خود را درباره سینما بیان کردهاند، سینما را بیچاره کردهاند و پدر سینما را در آوردهاند». درحالیکه هر زمان که دلسوزان سینمایی در جهت مطالبات صنفی، انتخابات و دهها دغدغه دیگر، دلسوزیهای صنفی خود را مطرح کردهاند، فرهنگ این مملکت را به سمت نابودی کشاندند. آیا فرهنگ حقی ندارد؟ کسانی که مدعی هستند دلسوزان فرهنگی، پدر سینما را درآوردهاند، باید پاسخگو باشند که چرا دلسوزان صنفی و سینمایی، پدر فرهنگ را درمیآورند. باید با زبان مفاهمه این مطالبات بیان شود. عرصه هنر دینی از صاحبنظران خالی نشده که عدّهای به تصوّر اینکه این بیرق بر زمین افتاده، حرفهای تکراری پیش از انقلاب خود را بگویند؛ فیلمنامههای تکراری پیش از انقلاب را بسازند و مفاهیم پیش از انقلاب را بهعنوان اصول لاینفکِّ سینما روی پرده سینما مطرح کنند. البته سینمای ایران هنوز آنقدر در این حوزه قوی نشده که ادعای پرچمداری دنیای اسلام را کند؛ بلکه در میانه این راه ایستاده است، نه به سر منزل مقصود رسیده است و نه از رسیدن به مقصود ناامید است.
سینمای دینی ورای سینمای ایدئولوژیک
به محض اینکه این مطالبه مطرح میشود، افرادی در بعیدترین شکل ممکن آن را توصیف میکنند و تعبیر به سینمای ایدئولوژیک میکنند. درحالیکه استفاده از واژهی ایدئولوژی برای دین مبین اسلام جفا در حق یک دین الهی است. افرادی که اسلام را یک ایدئولوژی میدانند، بعد از روبرو شدن با مطالبه سینمای دینی، سینمای نظامهای ایدئولوژیک را مثال میزنند که همه محکوم به شکست بودند و آینده سینمای دینی را نیز جز شکست نمیبینند. انقلاب اسلامی ایران شبیه هیچ انقلاب دیگری نیست، ولو اینکه برخی مانند خانم هانا آرنت چنین تصوری نداشته باشند. وقتی مرزهای یک انقلاب فکری، بدون کشورگشایی نظامی و کودتا قلبها را تسخیر میکند، دیگر چگونه میتوان باورمند به این معنا نبود که این انقلاب شبیه انقلابهای پیش از خود نیست. لاجرم سینمای این انقلاب نیز شبیه هیچکدام از سینماهای آن انقلابها نخواهد بود، اما با مطالعهی تاریخ سینمای جهان و سینمای کشورهای دارای انقلاب ایدئولوژیک، مشخص میشود که این انقلابها نیز در حد خود سینما داشتهاند؛ ولو در حد همان تفکر ایدئولوژیک.
مطالعه بخش دوم>>>
[۱]. Entertainment
سلام علیکم، گویا چند قسمت متن از نظر چینش کلمات مشکل دارد :
۱. “حتماً احساس میکرد که در قبال مردم بدهکار و به اعتقاد آنها وامدار است، به اعتقاد و دین مردم توهین کرده و اگر این مردم قرار است که انقلابی انجام دهند، سینما باید نسبت خود را با این انقلاب تعریف کند.”
عبارت “به اعتقاد و دین مردم توهین کرده”
در عین قسمت انسجام معنایی کل پاراگراف را به هم می زند و به نظر می رسد که اشتباه قرار داده شده است.
ممنون از توصیه مشفقانه شما. تلاش شد ابهام متن برطرف گردد.
سلام علیکم؛ بنده همیشه از مطالب خوب سایت استفاده می کنم و از عوامل سایت تشکر و قدردانی می کنم.
لارمه به عرض برسانم بدلیل اینکه مطالب سایت خصوصا بیانات ارزشمند جناب استاد شاه حسینی در مجموعه مقالات، پایان نامه ها و فعالیت های علمی و پژوهشی مورد استفاده و استناد قرار می گیرد، لازم است از عناوین مناسب تر و دقیق تری برای مقالات استفاده شود. همچنین بایستی تاریخ دقیق انتشار مطالب در سایت درج شود.