بسم الله الرحمن الرحیم از مدینه که خارج شدیم، عون و محمد با شتاب خود را به کاروان رساندند. خوشحالی عمه در لحظۀ دیدار آنها، چنان بود که هیچوقت شبیهش را ندیده بودم. نه اینکه آنها بیایند و کمکحالش باشند؛ نه. ما همه در خدمت عمه بودیم. عموها و علیاکبر و قاسم هم که...