هنر ولایی
ناصرِ بلامنازع

ناصرِ بلامنازع

بسم الله الرحمن الرحیم م آل عمران ۱۶۰: إِنْ ینْصُرْکمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکمْ ۖ وَإِنْ یخْذُلْکمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی ینْصُرُکمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ ل اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از...

رمز محبت محبوب…

رمز محبت محبوب…

بسم الله الرحمن الرحیم م آل عمران ۳۱: قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکمُ اللَّهُ وَیغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ل بگو: «اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را...

راشی، کاسب، عاشق!

راشی، کاسب، عاشق!

بسم الله الرحمن الرحیم م بقره ۲۰۷:ومِنَ النّاسِ مَن یشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ واللّهُ رَءوفٌ بِالعِباد. ل بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی (ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می‌فروشند؛ و خداوند...

از کلمه تا کفر!

از کلمه تا کفر!

بسم الله الرحمن الرحیم م بقره ۱۰۴: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا ۗ وَلِلْکافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ل ای افراد با ایمان! (هنگامی که از پیغمبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می‌کنید) نگویید: «راعنا» بلکه بگویید:...

من، مَلَکی آشفته و خاک‌آلود در حریم «او»

من، مَلَکی آشفته و خاک‌آلود در حریم «او»

بسم الله الرحمن الرحیم از کجا شروع کنم؟ از امروز که موج جمعیت به ضریح شش گوشۀ «او» پناه آورده‌اند؟ یا از روز واقعۀ عظیم که درخشش سیوف جمعیتی بی‌شمار، صف‌به‌صف، در برابر او، چشم‌هایمان را به خون نشانده بود؟ یا کدام لحظه در این قرن‌ها و سال‌ها و ساعت‌ها که در این خاکِ...

من، از نامه‌نگاران به «او»

من، از نامه‌نگاران به «او»

بسم الله الرحمن الرحیم من در طلیعۀ نیروهای کوفه برای نبرد با «او» بودم. در آن روز عجیب. روزی که به چشم‌های هیچ‌کدام از آدم‌های هم‌عشیره‌ای‌ام نگاه نکردم. بقیه هم نگاه نمی‌کردند. تمام آن روز و روزهای قبل و بعدش به میوه‌های رسیده‌ای می‌اندیشیدم که در نامه سخن‌شان را...

من؛ گرفتار ذلالت با دنیایی دور از «او»

من؛ گرفتار ذلالت با دنیایی دور از «او»

بسم الله الرحمن الرحیم به خاطر داشتم آنچه را رسول از کشته‌شدن «او» برایمان گفته بود. برای همین نگران بودم. نگران این بودم که حسین را یاری نکنم و «او» کشته شود و من تا قیامت خوار و ذلیل بمانم. همه می‌دانستند یاری «او» بر امت واجب است؛ مثل نماز. از خدایم بود که «او» با...

من، جامانده با نامه‌ای به یادگار از «او»

من، جامانده با نامه‌ای به یادگار از «او»

بسم الله الرحمن الرحیم فکرش را هم نمی‌کردم این‌گونه شود. محاسبات من با آن‌ها متفاوت بود؛ با «او» و پدرمان و برادر بزرگترمان. از همین رو گمان می‌کردم همان‌گونه که پدرمان صبر کرد و برادرمان، «او» هم بر خلافت یزید صبر کند. «او» را پس از شهادتِ برادر دیده بودم، همان روزی...

من، آزاده‌شده‌ای به دست «او»

من، آزاده‌شده‌ای به دست «او»

بسم الله الرحمن الرحیم به خانه‌اش که وارد شدم غصه‌ام گرفت. اینکه کنیز باشی و دیگران برای سرنوشتت تصمیم بگیرند، خودش غصه کم ندارد، از قصر معاویه به آن خانۀ کوچک رفتن مزید بر ناراحتی هم می‌شود. این‌ها را می‌گویم که اعتراف کنم، اشتباه می‌کردم.خطا نیست اگر بگویم زیباترینی...

من، یکی در حسرت ضمانت «او»

من، یکی در حسرت ضمانت «او»

بسم الله الرحمن الرحیم بیماری و مرگ که از قبل خبر نمی‌کند. اگر از قبل می‌دانستم مرگ اسامه نزدیک است، شاید به او قرض نمی‌دادم. از من به شما نصیحت به هرکس خواستید قرض بدهید، اول اطرافیانش را بشناسید. اگر کسی مثل حسین را داشت، چرا که نه!؟راستش خبر بیماری اسامه را که...

من، دشمنی نجات‌یافته به نگاه «او»

من، دشمنی نجات‌یافته به نگاه «او»

بسم الله الرحمن الرحیم هرچه به ذهنم رسید گفتم؛ هرچه شنیده بودم. اولین سفرم به مدینه بود و با همۀ آنچه در این سال‌ها شنیده بودم، منتظر بودم یکی از آن‌ها را ببینم و عقدۀ دل باز کنم. توی مسجد دیدمش. همه حرکاتش با بقیه متفاوت بود، نگاهش، راه‌رفتنش، نماز خواندنش. از همین...

من، تشنه‌ای سیراب‌شده به دست «او»

من، تشنه‌ای سیراب‌شده به دست «او»

بسم الله الرحمن الرحیم آن روزها جوان بود. پدرش خلیفه بود و دل ما در گرو پدرش و «او».آسمان آن سال مهربانی‌اش را از ما دریغ کرد و حتی قطره‌ای نبارید و چشم ما به خشکی‌اش خشک شد. نگرانی بار نخل‌ها و مزارع و تلف‌شدن اغنام که هیچ، دیگر نگرانِ تشنگی زنان و کودکان شده...

کلاس‌های آماده پرداخت ثبت کد تخفیف

با تشکر. سفارش شما دریافت شده است.

لطفاً در حین تغییر مسیر به سفارش خود صبر کنید...