هنر ولایی
فُطرسم، با خاطره‌ای از روز تولد «او»

فُطرسم، با خاطره‌ای از روز تولد «او»

بسم الله الرحمن الرحیم خسته؟! شوخی می‌کنی! هر بار سلامی از لبی می‌تراود برای محبوبِ من، چنان مشتاق به سویش می‌شتابم که سلام را هنوز به هوا نرسیده، از لبش می‌چینم. با من از خستگی سخن نگو. شلوغی و همهمۀ اطراف را می‌بینی؟ باید ازدحام ملائک در روز میلاد «او» را می‌دیدی....

اُم‌ّاَیمَنم، با خاطره‌ای پیش از تولد «او»

اُم‌ّاَیمَنم، با خاطره‌ای پیش از تولد «او»

بسم الله الرحمن الرحیم صدای گریه‌ام همسایه‌ها را نگران کرده بود. از پگاه گریه‌ام آغاز شد و آرام نمی‌گرفتم. همسایه‌های مهربانی داشتم. نشسته بودند به مشورت برای آرام‌کردن من و تنها چاره‌شان که افاقه کرد، خبرکردن رسول بود. رسول هم، با همۀ مهربانیِ پدرانه‌اش در حق ما...

و تو فرق می‌کنی…

و تو فرق می‌کنی…

بسم الله الرحمن الرحیم از همان اول، هر که تو را می‌دید، می‌فهمید که فرق می‌کنی... از همان اول اول... اصلا پیش از اینکه مادرت آمنه(علیهاالسّلام) حامل تو باشد، عالم می‌دانست که فرق می‌کنی... ارهاص‌ها[۱] چنان شده بود که همه بفهمند تو فرق می‌کنی... سپاه ابرهه که آمد دیگر...

به شیرینی خرما…

به شیرینی خرما…

بسم الله الرحمن الرحیم خیلی تصویر واضحی از آن روزها در خاطرم نیست. یادش بخیر... سن‌مان کم بود و سرمان به بازی و شیطنت‌های کودکی گرم. هر روزمان به شیرینی خرما بود، همان خرماهایی که گاهی دور از چشم پدر از شاخه می‌چیدیم. البته چیدن‌شان کار راحتی هم نبود! یک سنگ پرت...

خندۀ آخر

خندۀ آخر

و هو الحبیب خندۀ آخر سرم را از دل سنگر بیرون کشاندم. چند شبی مانده بود تا ماه آسمان به نیمه برسد. تا چشم کار می‌کرد  سکوت بود و غربت. همه‌شان رفقایم بودند. هم مدرسه‌ای، هم محله‌ای و... حالا اما یک‌به‌یک بر روی زمین دراز کشیده بودند. بغض دو دستی گلویم را گرفته بود...

داداش گلم

داداش گلم

بسم الله الرحمن الرحیم «داداش گلم» روحانی مسجدمان آدم مشهوری بود. من هم هشت ساله بودم و می‌خواستم هر جور شده داخل آدم بزرگ‌ها به حساب بیایم. برنامه هر سال عید غدیر بود و من از قبل برنامه‌ریزی کرده بودم. برای نماز ظهر خودم را به مسجد رساندم و در پشت جانماز حاج آقا...

حدود جبل الرحمه

حدود جبل الرحمه

بسم الله الرحمن الرحیم کاسۀ صبرم لبریز شد. از خیمه بیرون رفتم. خودش بود؛ ایستاده بود و به روضه گوش می‌داد. با همان ظاهر دوست‌داشتنیِ بار اول... همان ظاهر شب هشتم ذی‌حجه...   زودتر از بقیه به عرفات رفته بودم. شب هشتم کسی در عرفات نیست. رفته بودم که هم آن شب را...

دلتنگ

دلتنگ

بسم الله این روزها با خاطرۀ زیارتت سر می‌کنم و به سلامی از دور خوشم. در خیال از باب‌الرضا به صحن رضوی می‌روم و اذن دخول می‌خوانم. مثل همیشه به یاد آن پیرمردِ مسجد خانُم... نگاه می‌کنم به دلم، که هوایی‌تان شده یا نه... برای دیدن‌تان بی‌صبر شده یا نه، بارانی شده یا...

کم‌فروش…

کم‌فروش…

بسم الله الرحمن الرحیم مطففین ۱ تا ۳ وَیلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اکتَالُوا عَلَی النَّاسِ یسْتَوْفُونَ وَإِذَا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یخْسِرُونَ وای بر کم‌فروشان! آنان که وقتی برای خود پیمانه می‌کنند، حق خود را بطور کامل می‌گیرند؛ امّا هنگامی که...

بخشش، قبل مرگ!

بخشش، قبل مرگ!

بسم الله الرحمن الرحیم منافقون ۱۰ وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنی‏ إِلی‏ أَجَلٍ قَریبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحینَ از آنچه به شما روزی داده‌ایم انفاق کنید، پیش از آنکه...

خودمؤثرپنداری؟؟!

خودمؤثرپنداری؟؟!

بسم الله الرحمن الرحیم حدید ۲۳ لِکیلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَکمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکمْ ۗ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ کلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ. تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به [سبب‌] آنچه به شما داده است شادمانى نکنید، و خدا هیچ خودپسند فخرفروشى را...

مؤمن، شدید، رحیم!

مؤمن، شدید، رحیم!

بسم الله الرحمن الرحیم فتح ۲۹ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُکعًا سُجَّدًا یبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَهِ وَرِضْوَانًا... محمّد (ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و...

کلاس‌های آماده پرداخت ثبت کد تخفیف

با تشکر. سفارش شما دریافت شده است.

لطفاً در حین تغییر مسیر به سفارش خود صبر کنید...